کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جگر سفید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جِگَرْ
لهجه و گویش گنابادی
jegar در گویش گنابادی یعنی قلب ، شجاعت ، جرئت ، خوشگل ، خوش بر و رو ، خوش اندام
-
جِزِ جِگَر
لهجه و گویش گنابادی
jeze jegar در گویش گنابادی یعنی درد ، بدبختی ، بیچارگی ، غم و اندوه ، غصه
-
کبد (جگر)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ǰigar طاری: ǰigar طامه ای: ǰigar طرقی: ǰigar کشه ای: ǰigar نطنزی: ǰigar / kabed
-
خونِ جگر
لهجه و گویش تهرانی
رنج
-
جِزّ جگر
لهجه و گویش تهرانی
داغ،سوز جگر.()بزنی!=داغ ببینی!
-
جگر زلیخا
لهجه و گویش تهرانی
نوعی گیاه/پاره پاره
-
جگر طلا
لهجه و گویش تهرانی
زیبا
-
جلای جگر
لهجه و گویش تهرانی
سرحال آورنده
-
جز جگر زدن،جز جگر زده
لهجه و گویش تهرانی
داغ دیدن ،نوعی نفرین است
-
ور جگر،()کندن
لهجه و گویش تهرانی
کنار کسی/به سختی پول دادن
-
جگر جلا دادن
لهجه و گویش تهرانی
سرحال آوردن
-
جگر،جگرجون،جگری
لهجه و گویش تهرانی
عزیزم
-
تیر به جگر
لهجه و گویش تهرانی
نوعی نفرین
-
خون به جگر/ به دل
لهجه و گویش تهرانی
در عذاب
-
داغ گذاشتن( به دل/ جگر)
لهجه و گویش تهرانی
درحسرت گذاشتن