کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیر خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تیْر
لهجه و گویش گنابادی
tir در گویش گنابادی یعنی کشته شدن ، ترور شدن ، به قتل رسیدن ، به نشانه و هدف زدن
-
تیر اِنّاز
لهجه و گویش بختیاری
tir-ennâz تیرانداز.
-
تیر بَرَفتُوو
لهجه و گویش بختیاری
tir-baraftow آفتابرو، برِ آفتاب.
-
تیر بُز
لهجه و گویش بختیاری
tir-boz بز ماده جوان.
-
تیر تُوووُنَّن
لهجه و گویش بختیاری
tir towvonnan 1. تهدید کردن؛ 2. لاف زدن.
-
سر تیر
لهجه و گویش تهرانی
فوری
-
مث تیر
لهجه و گویش تهرانی
تند و چابک رفتن
-
تیر انداختن
لهجه و گویش تهرانی
جماع
-
تیرِ غیب
لهجه و گویش تهرانی
درد بی درمان، کوفت کاری، سوز دل،
-
تیر کردن
لهجه و گویش تهرانی
کسی را تحریک کردن
-
تیر بِگِر (ز)
لهجه و گویش بختیاری
tir-beger بهترین را انتخاب کردن (یکى را از میان چند تا جدا کردن).
-
تیر بگیر (م)
لهجه و گویش بختیاری
tir begir بهترین انتخاب (یکى از میان چندتا).
-
تیرِ نُون وِلا کُن
لهجه و گویش بختیاری
tir-e nun velâ-kon چوب مخصوص پهن کردن خمیر نان.
-
تیر و پَرتى
لهجه و گویش بختیاری
tir-o-parti تیرهاى اصلى سقفِ خانه و تیرکهایى که روى آنها قرار مىگیرد parti .
-
تیر و تَخُونَه
لهجه و گویش بختیاری
tir-o-taxona وسایل پختن نان شامل تیر و تخونه taxuna .