کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ته دوزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ته توش
لهجه و گویش تهرانی
ته مانده ،کُنه وبُن
-
ته چم
لهجه و گویش تهرانی
ته مشت، ته دست،پول قماربازدر مشت:زیاد آن= چم،کم آن= ته چم (چم،چپ=کف)
-
ته چهره
لهجه و گویش تهرانی
حالت کلی صورت
-
ته چین
لهجه و گویش تهرانی
برنج و ماست و تخم مرغ و زعفران و گوشت به صورت ته دیگ
-
ته خُنچه
لهجه و گویش تهرانی
هدایائی که بعد از مراسم نامزدی از طرف دختردرمقابل خنچه به پسر داده میشود.
-
ته دیگ
لهجه و گویش تهرانی
پلوی برشته ته ظرف
-
ته صورت
لهجه و گویش تهرانی
نمای ظاهری ،قیافه
-
ته کشیدن
لهجه و گویش تهرانی
تمام شدن
-
ته کیسه
لهجه و گویش تهرانی
پول برکت،برکت کیسه
-
ته مایه
لهجه و گویش تهرانی
سرمایه کم
-
تِه،تِهک
لهجه و گویش تهرانی
درخت داغداغان
-
ته حساب، ته حساب بالا آوردن
لهجه و گویش تهرانی
مانده حساب، ایجاد بدهی کردن، بدهکار شدن
-
دُوْ تَهْ کِشْ
لهجه و گویش گنابادی
do tah kesh در گویش گنابادی یعنی داخلش را تمیز کن ، به آن داخل بکش ، به درون بکشان
-
سر و ته
لهجه و گویش تهرانی
بالا و پائین :سر و ته اش را بزنی اینجاست=دائم اینجاست
-
ته بندی،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
غذای مختصر خوردن