کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تن کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تن کردن
لهجه و گویش تهرانی
جفت کردن کبوتران
-
واژههای مشابه
-
تُن
لهجه و گویش بختیاری
ton 1. سریع؛ 2. تند (طعم).
-
تن خاریدن
لهجه و گویش تهرانی
کتک خواستن
-
تن خور
لهجه و گویش تهرانی
برازندگی لباس در تن
-
تن فروش
لهجه و گویش تهرانی
خود فروش
-
خاریدن تن
لهجه و گویش تهرانی
کتک خواستن
-
سر به تن بودن
لهجه و گویش تهرانی
زنده بودن.سر به تنش نباشه
-
خوش تن و بدن
لهجه و گویش تهرانی
زیبا
-
پیه به تن خوردن
لهجه و گویش تهرانی
رفتار نامناسب کسی را دیدن
-
مو به تن سیخ شدن
لهجه و گویش تهرانی
ترسیدن
-
جستوجو در متن
-
دِبَرْ
لهجه و گویش گنابادی
debar در گویش گنابادی یعنی پوشیدن لباس ، رخت بر تن کردن ، لای پا ، کنار ، بغل کردن
-
کِپ کول کردن
لهجه و گویش بختیاری
kep-kul kerdan پوشاندن تن و بدن.
-
گُردَه کردن
لهجه و گویش بختیاری
gorda kerdan 1. کول کردن، بر دوش گرفتن؛ 2. لباس بر تن کردنpiran-e-t-e bekon gorda-t> :پیراهنت را بپوش> .