کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تن در داد به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تُن
لهجه و گویش بختیاری
ton 1. سریع؛ 2. تند (طعم).
-
تن خاریدن
لهجه و گویش تهرانی
کتک خواستن
-
تن فروش
لهجه و گویش تهرانی
خود فروش
-
تن کردن
لهجه و گویش تهرانی
جفت کردن کبوتران
-
خاریدن تن
لهجه و گویش تهرانی
کتک خواستن
-
خوش تن و بدن
لهجه و گویش تهرانی
زیبا
-
جستوجو در متن
-
داد
لهجه و گویش گنابادی
dad در گویش گنابادی یعنی فریاد ، نعره زدن ، جیغ ، تحویل ، سپردن ، دادن
-
ناْ
لهجه و گویش گنابادی
na در گویش گنابادی یعنی نهاد ، قرار داد ، گذاشت
-
شیریق شیریق
لهجه و گویش بختیاری
širiq-širiq داد و فریادِ زنان به هنگام نزاع.
-
جِغْ جِغْ
لهجه و گویش گنابادی
jeghjegh در گویش گنابادی یعنی داد و فریاد ، شلوغ کاری ، آشوب کردن
-
مُوچْ کْی
لهجه و گویش گنابادی
moch ki در گویش گنابادی یعنی بالاخره حرف زد ، صحبت کرد ، پاسخ داد ، دهانش را برای سخن گفتن باز کرد.
-
پِلَش
لهجه و گویش گنابادی
pelash در گویش گنابادی یعنی کثیف ، کنایه از کسی که کاری را که میشود تمیز انجام داد کثیف انجام میدهد.
-
تاخ
لهجه و گویش گنابادی
takh در گویش گنابادی یعنی حمله کرد ، هجوم آورد ، با عصبانتیت و خشم جواب داد ، جلو زدن
-
اَلِمْشِنْگَ
لهجه و گویش گنابادی
alemshenga در گویش گنابادی یعنی داد و بیداد کردن ، سر و صدا ، دعوا ، جدال و بحث