کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنها ماندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مُنَّن
لهجه و گویش بختیاری
monnan ماندن.
-
ماندن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bemuni طاری: mundan طامه ای: mundan طرقی: mandan کشه ای: mandan نطنزی: mondan
-
دینا مَنّن
لهجه و گویش بختیاری
dinâ mannan عقب ماندن.
-
دولا،()شدن ،()ماندن،کمر()
لهجه و گویش تهرانی
خم شدن
-
لِنگر،() انداختن
لهجه و گویش تهرانی
زیاد ماندن در جائی
-
دُما مَنَّن
لهجه و گویش بختیاری
domâ mannan عقب ماندن.
-
چار شاخ ،()ماندن
لهجه و گویش تهرانی
متعجب
-
خشک زدن
لهجه و گویش تهرانی
بی حرکت ماندن
-
تُرگِلاز بَسَّن
لهجه و گویش بختیاری
torgelâz bassan ردیف شدن، به صف ماندن.
-
واسادن،واستادن
لهجه و گویش تهرانی
ایستادن، ماندن، در یکجا بودن
-
کام کردن
لهجه و گویش تهرانی
خمار ماندن از بی دودی
-
از تَک و تو افتادن
لهجه و گویش تهرانی
از تلاش و تقلا باز ماندن، پایداری را رها کردن
-
لنگ بودن،لنگ زدن، لنگ ماندن، لنگیدن،لنگ گذاشتن ،لنگی(کار)
لهجه و گویش تهرانی
معطل/نیازمند بودن/معطل گذاشتن
-
قِتار
لهجه و گویش بختیاری
qetâr 1. قطار، ترن؛ 2. صف، ردیف. be qetâr mannan>:به صف ماندن> .
-
کَنگر
لهجه و گویش تهرانی
سبزی بیابانی تیغ دارکه خورشت میکنند.:کنگر خوردن و لنگر انداختن=ماندن.