کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیکار و بیعار
لهجه و گویش تهرانی
ولگرد،تن پرور
-
لات و بیکار
لهجه و گویش تهرانی
بی سر و پا
-
جستوجو در متن
-
زیراب زدن
لهجه و گویش تهرانی
کسی را بیکار کردن
-
نون بُری
لهجه و گویش تهرانی
کسی را بیکار کردن
-
خانه نشین
لهجه و گویش تهرانی
بیکار شده
-
رقاص پای ناقاره
لهجه و گویش تهرانی
آدم بیکار،حاکم حندق.
-
نَرنَر،()گشتن ،()راه رفتن
لهجه و گویش تهرانی
راست راست گشتن، بیکار بودن
-
پِفْتَلْ
لهجه و گویش گنابادی
peftal در گویش گنابادی یعنی بدردنخور ، آشغال ، کنایه از آدم بیکار و بی عار
-
جُعَلَّقْ
لهجه و گویش گنابادی
joallagh در گویش گنابادی یعنی پست ، فرومایه ، بی ارزش ، انسان بیکار و بی عار
-
شُرتِمْبُ
لهجه و گویش گنابادی
shortembou در گویش گنابادی یعنی معتل ، آس و پاس ، بی پول و بیکار ، بی عرضه ، دست و پا چُلُفتی ، به کسی گویند که نمیتواند گلیمش را از آب بکشد.