کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیچاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بنده خدا
لهجه و گویش تهرانی
بیچاره
-
مُفلس
لهجه و گویش تهرانی
بیچاره
-
ننه مرده
لهجه و گویش تهرانی
بدبخت،بیچاره ،در مقام دلسوزی گفته می شود
-
نُمِراد
لهجه و گویش بختیاری
nomerâd 1. نامراد؛ 2. بیچاره.
-
عاصی ،()شدن/کردن
لهجه و گویش تهرانی
خشمگین،به تنگ آمدن/بیچاره کردن
-
لِنْگ دِ هَواْ
لهجه و گویش گنابادی
leng de hawa در گویش گنابادی یعنی بلاتکلیف ، مستاصل ، درمانده ، وامانده ، بدبخت و بیچاره
-
مَفْلوْک
لهجه و گویش گنابادی
maflouk در گویش گنابادی یعنی فقر ، بیچاره ، ندار ، کسی که ثروت یا خانواده یا موقعیت خود را از دست داده است.
-
بیْچَرَ
لهجه و گویش گنابادی
bichara در گویش گنابادی یعنی فقیر ، ندار ، بدبخت و بیچاره ، بدون راه حل و چاره ، غیر ممکن
-
جُفْ گیر
لهجه و گویش گنابادی
jofgir در گویش گنابادی یعنی آچمز ، گیر کردن در وضعیتی که در آن چاره سخت یافت میشود یا کلا یافت نمیشود ، بیچاره شدن