کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بِدُوْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بِدُوْ
لهجه و گویش گنابادی
bedow در گویش گنابادی یعنی به سرعت ، سریع ، سرعت در انجام کار یا دویدن یا رفتن به جایی
-
واژههای مشابه
-
بدو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bevez طاری: bevöz طامه ای: bovez طرقی: bevez کشه ای: bevez نطنزی: bevez
-
بِدو
لهجه و گویش گنابادی
bedw در گویش گنابادی یعنی به میان ، به وسط ، دو تکه کردن ، نصف کردن
-
بُدو
لهجه و گویش بختیاری
bodu ناخالصى کره که هنگام ذوب شدنته ظرف نشیند. (براى تبدیل کره به روغن اندکى آرد به آن مىافزایند تامواد زائد درون آن به همراه آرد تهنشین شود.
-
ب-:بخور، بدو، بکن، بزن(و بهادر)، بریز، بجنب، بپا (مراقب)، بخواب (تاشو:پاشنه بخواب)
لهجه و گویش تهرانی
علامت فاعلی
-
واژههای همآوا
-
بدو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bevez طاری: bevöz طامه ای: bovez طرقی: bevez کشه ای: bevez نطنزی: bevez
-
بِدو
لهجه و گویش گنابادی
bedw در گویش گنابادی یعنی به میان ، به وسط ، دو تکه کردن ، نصف کردن
-
بُدو
لهجه و گویش بختیاری
bodu ناخالصى کره که هنگام ذوب شدنته ظرف نشیند. (براى تبدیل کره به روغن اندکى آرد به آن مىافزایند تامواد زائد درون آن به همراه آرد تهنشین شود.
-
جستوجو در متن
-
آش جو
لهجه و گویش تهرانی
آش ساخته از جو.()بخور و بدو.
-
بِجّی
لهجه و گویش گنابادی
bejji در گویش گنابادی یعنی فرار کن ، بدو
-
پَرِ قُنداق
لهجه و گویش تهرانی
بدو تولد ،قرار دادن هدیه لای قنداق،ایام نوزادی،از پر قنداق داشتن (مادرزاد ).