کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بو ستدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بُوْ
لهجه و گویش گنابادی
bow در گویش گنابادی یعنی بود ، هست
-
دود بُو
لهجه و گویش گنابادی
dod bouw در گویش گنابادی یعنی گرفتن بوی دود به انسان یا چیزی و بوی دود دادن
-
بِشْ بُو
لهجه و گویش گنابادی
beshbow در گویش گنابادی یعنی بِبَرَش ، ببر
-
بِغِلْ بُوْ
لهجه و گویش گنابادی
beghelbow در گویش گنابادی یعنی آشنا ، رام ، تحت اختیار ، در کف دست بودن ، تسلیم به اختیار دوستی یا آشنایی یا عشق ، معشوقه
-
بو اُلاّر
لهجه و گویش بختیاری
bu ollâr بوى اُلاّر، بوى تعفّن و گندیدگى ollâr .
-
بُو چیلیک
لهجه و گویش بختیاری
bu čilik بوى سوختن روغن مانده، بویى که ازحرارت دادن ظرفِ سفالى چرب برخیزد.
-
بو دادن
لهجه و گویش بختیاری
bu dâdan 1. بو دادن؛ 2. برشته کردن، حرارت دادن آرد.
-
بو کَشیدَن
لهجه و گویش بختیاری
bu kašidan بو کشیدن.
-
بو بردن
لهجه و گویش تهرانی
مطلع شدن
-
بو دادن
لهجه و گویش تهرانی
بی عفتی، افشا کردن،مشکوک بودن
-
بُو کِم کِمى
لهجه و گویش بختیاری
bu kem kemi 1. بوى ماندگى؛ 2. بوى چربى فاسد،بوى چربى بدن و لباس.
-
کف دست بو کردن
لهجه و گویش تهرانی
اطلاع یابی بصورت پیشگویی
-
کف دست بو کردن
لهجه و گویش تهرانی
اقدامی برای پیشگویی،علم غیب داشتن