کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالدنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دنده
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: danda طاری: danda طامه ای: danda طرقی: danda کشه ای: danda نطنزی: denda
-
بال
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bâl طاری: bâl طامه ای: bâl طرقی: bâl کشه ای: bâl نطنزی: bâl
-
بال
لهجه و گویش بختیاری
bâl 1. بال؛ 2. آستین؛ 3. بازو. bâl-e piran-om derda>:آستین پیراهنم پاره شده است؛ bâl-e arus-e beger:بازوى عروس را بگیر> .
-
بال
لهجه و گویش تهرانی
دست از مچ تا انتهای بازو
-
بال بال
لهجه و گویش گنابادی
balbal در گویش گنابادی یعنی تقلا کردن ، زور زدن ، مبارزه کردن با بیماری یا مرگ
-
دنده پهن/()دنده پهن کردن
لهجه و گویش تهرانی
مقاوم، بیخیال /پوست کلفت شدن
-
دنده خاریدن
لهجه و گویش تهرانی
کتک خواستن
-
دنده چپ،از دنده چپ پاشدن
لهجه و گویش تهرانی
بد قلقی
-
بال پشه
لهجه و گویش تهرانی
مقدار کم
-
پس بال
لهجه و گویش تهرانی
پشت بال
-
دک و دنده
لهجه و گویش تهرانی
استخوانهای تنه
-
دنده ات نرم !
لهجه و گویش تهرانی
چشمت کور
-
بال پِر آویدَن
لهجه و گویش بختیاری
bâl-per âvidan آماده شدن جوجه براى پرواز.
-
دست و بال کسی را بند کردن
لهجه و گویش تهرانی
کسی را به کار مشغول کردن