کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقیمانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تَه مَنَّه
لهجه و گویش بختیاری
ta:manna/ta:monna ته مانده، باقىمانده.
-
سِلف
لهجه و گویش تهرانی
تفاله و باقیمانده صاف کرده و جوشانده چیزی است.
-
ته تو
لهجه و گویش تهرانی
باقیمانده، ته مانده
-
سپاری
لهجه و گویش تهرانی
باقیمانده گیاه پس از درو، سوفال، سفال
-
تَه
لهجه و گویش تهرانی
باقیمانده خامه شیر، ته دیگ
-
پس بردار، پسه بردار،پسه ورچین
لهجه و گویش تهرانی
جمع کننده باقیمانده ،زباله جمع کن
-
تُک قیچی
لهجه و گویش تهرانی
تیغه و نوک قیچی، پارچههای خرد باقیمانده،دم قیچی
-
کِز دادن
لهجه و گویش بختیاری
kez dâdan کِز دادن، سوزاندن پرهاى ریز باقىمانده بر تن مرغ پر کنده، سوزاندن پشم کلهپاچه، سوزاندن الیاف پارچه براى تشخیص درصد پشم آن.
-
نیمَهاى
لهجه و گویش بختیاری
nimai سپردن دام به کسى براى پرورش دادن (تعدادى گوسفند یا گاو را پس از قیمتگذارى و عقد قرارداد براى مدتى معیّن به شخصى مىسپارند و پس از این زمان مجددا آنها را و آنچه تولیدمثل کردهاند ارزیابى کنند و بهاى اولیه را کسر کنند و باقیمانده را بهطور مساوى تقس...