کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهتمام او را برانگیخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اور
لهجه و گویش گنابادی
ouwr در گویش گنابادی یعنی به او ، او را
-
نشوندن
لهجه و گویش تهرانی
زنی را صیغه کردن و خرج او را دادن
-
تَپ تَپو
لهجه و گویش بختیاری
tap-tapu بختک، کابوس، نوعى نارسایى قلبى و مغزى (در فرهنگ عامیانه نام موجودى است که در خواب به سراغ آدمى مىآید و جزءجزء بدنش را روى جزء به جزء بدن انسان مىاندازد. بهدلیل سنگینى وزن او انسان در حالت خواب قادر به هیچگونه حرکتى نیست. گویند اگر کسى بتواند...
-
کاس پشت
لهجه و گویش بختیاری
kâspošt لاکپشت، سنگپشت (به باور مردم لرستان، لاکپشت، زنى بوده که هنگام پختن نان فرزند کوچکش ادرار کرده، چون دسترسى به چیزى نداشته او را با خمیر نان تمیز کرده و در دم به لاکپشت تبدیل شده است و سفره نان او به لاک و چانههاى خمیر هم به لکههاى روى لاک تبد...
-
نِشْ بینُم
لهجه و گویش گنابادی
neshbinom در گویش گنابادی یعنی دیگر نبینمش ، نمیخواهم دیگر او را ببینم
-
پَرقیچی
لهجه و گویش تهرانی
کفتری که پر او را قیچی کردهاند که پرواز نکند، آدم ناتوان شده
-
سگ به هَسار کردن
لهجه و گویش بختیاری
sag-be-hasâr kerdan (کنایى) راه فرار را بر کسى بستن و او راکتک زدن، کسى را به دام انداختن و کتکزدن.
-
آل
لهجه و گویش تهرانی
دیو ماده سرخ که جگر زائو را میدزدد و موجب مرگش میشودو یا بچه او را با بچه زشت خود عوض می کند .(عوضی= بچه عوض شده!)
-
فلکَه
لهجه و گویش بختیاری
falaka فلک (وسیلهاى چوبى که پاى شخص خطاکار را به آن بندند و با چوب به کف پاى او زنند).
-
گَشتن
لهجه و گویش بختیاری
gaštan 1. گزیدن (مار)، نیش زدن (عقرب، زنبور) mâr gašt-es>:مار او را گزید> ؛ 2. گشتن، گردیدن.
-
بُزِ گَد
لهجه و گویش بختیاری
boz-e gad بزِ بىشاخ. (مردم لرستان گوشت این بز رانمىخورند و براى آن داستانى نقلمىکنند:در لرستان زیارتگاهى است کهمتولى آن بزى گد داشت و مردم شیرشرا متبرک مىدانستند. گفته مىشود مردىآن بز را دزدید و گوشت آن را خورد و پس از آن عقرب او را گزید و مرد.)
-
پا اِنّاز
لهجه و گویش بختیاری
pâ ennâz پا انداز، هدیهاى که از طرف داماد به عروس دهند (هنگامى که عروس را براى به تخت نشاندن مىبرند، او چند بار از رفتن خوددارى مىکند. هربار هدیهاى به او مىدهند تا به راه خود ادامه دهد و به این هدیهها «پا اِنّاز» گویند).
-
فِرْتِغَمْ
لهجه و گویش گنابادی
fertegham در گویش گنابادی یعنی زیاده خواه ، ناراضی ، کسی که کار امروز را به فردا می اندازد تا شاید نصیب و سود بیشتری به او برسد.
-
برشتُوک
لهجه و گویش بختیاری
bereštuk برشتوک، کاچى (سرخ کردن آرد و شکربا روغنِ فراوان براى زائو). به زنى که تازه وضع حمل کرده، مىخورانند و او را ازخوردن آب منع مىکنند.
-
پابیى
لهجه و گویش بختیاری
pâ-beyi ساقدوشِ عروس (زن میانسال، متأهل، دانا و زیرکى که در هرجا همراه عروس است و پس از به حجله رفتن او دستمال زفاف را که نشانه پاکدامنى است براى خانواده عروس مىبرد).