کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجازة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سرِ خود
لهجه و گویش تهرانی
بی اجازه
-
اِزن
لهجه و گویش بختیاری
ezn اِذن، اجازه.
-
پرکیدن
لهجه و گویش تهرانی
گذاشتن،اجازه دادن
-
اِزن دادن
لهجه و گویش بختیاری
ezn dâdan اجازه والدین براى ازدواج دختر.
-
جا خوش کردن
لهجه و گویش تهرانی
ماندگار شدن بدون اجازه و رضایت
-
هِشتن
لهجه و گویش بختیاری
heštan 1. اجازه دادن؛ 2. رها کردن hešti raft>:اجازه دادى رفت> ؛ 3. نهادن، گذاشتن kojâ hešti>:کجا نهادى؟> .
-
اِزن گرفتن
لهجه و گویش بختیاری
ezn gereftan اجازه گرفتن از والدین دختر براى ازدواج.
-
هوشه وُرچین
لهجه و گویش بختیاری
huša vorčin خوشهچین، تهىدستان به هنگام درو کردن غلات با اجازه صاحب زمین خوشههاى به زمین ریخته را براى خود جمع کنند.