کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آنجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آنجا
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nühen / nü طاری: ö طامه ای: nu طرقی: uhun / ü کشه ای: ü / i نطنزی: nu
-
واژههای مشابه
-
به تو گفتم که نباید به آنجا بروی.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: be to-m bevât ke nagi beše nühen. طاری: bi-m bevât go nafdâ beše ö. طامه ای: mon be to-m biyât ke naɂapeɹe boše nu. طرقی: to-m bevât napeɂa beše uhun. کشه ای: be to-m bevâ ke nape ü beše. نطنزی: be to-m bavât ke nu napiya baše.
-
مردی که آنجا نشسته، دوست من است (/ با من دوست است).
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ne(n) marde ke nü-de âhe, duss-e men-a. طاری: in merde go uhun axa, refiq-e mun-a. طامه ای: nu merde ke nu-de henište, duss-e mun-e. طرقی: merd-e ge uhun axa, döss-e mon-a. کشه ای: merdi ke ü axa, diss-e mun-a. نطنزی: non merde ke nu aha, bâ...
-
اگر فقط یکبار به ده آنها رفته باشید، مهماننوازی مردم آنجا را هرگز فراموش نخواهید کرد.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: age faqat ye dafa be deh-e nuhâ bešdabiya, mehmunnavâzišun viredun venašše. طاری: age feqat yeg dahva dahšun bešdabid, mehmunnavâzišun tâ âxar-e omr viredun vânašö. طامه ای: ege i pasâ bošeɹabid âbâdi-ye nuhâ, me:munnavâzi-ye nuhâ ečvaxdi vi...
-
جستوجو در متن
-
bakhtiari
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بختیاری
-
سِرْدِسْتی
لهجه و گویش گنابادی
serdesti در گویش گنابادی یعنی غذای حاضری ، کار آسان را انتخاب کردن ، غذای ساده و بدون تجملات
-
سِرْدَقْ
لهجه و گویش گنابادی
serdagh در گویش گنابادی یعنی کچل ، سر بی مو
-
سِرْدِگُمْ
لهجه و گویش گنابادی
serdegom در گویش گنابادی یعنی گیج و مَنْگ ، پریشان احوال ، حیران و سردرگم
-
سِرْعُوْک
لهجه و گویش گنابادی
serouwk در گویش گنابادی یعنی دیوانه ، مجنون ، سفیه ، نابخرد ، بی عقل ، صغیر ممیز
-
سَرَکْ
لهجه و گویش گنابادی
sarak در گویش گنابادی یعنی خبرگیری ، سر زدن ، فضولی ، جاسوسی ، دید زدن
-
سِرْکُنْ
لهجه و گویش گنابادی
serkon در گویش گنابادی یعنی مداد تراش ، قلم تراش ، تیز و سر کننده قلم
-
سِرِکِیْف
لهجه و گویش گنابادی
serekeyf در گویش گنابادی یعنی سرحال ، خوشحال ، شاد ، شنگول ، با انگیزه و مُصَمَّم
-
سِرْگُداْر
لهجه و گویش گنابادی
sergodar در گویش گنابادی یعنی سر موقع ، سر وقت ، به موقع