کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آلو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: âlü طاری: âlü طامه ای: âlu طرقی: âlü کشه ای: âlü نطنزی: âlu
-
واژههای مشابه
-
اَلو
لهجه و گویش گنابادی
alw در گویش گنابادی به آلوچه گویند.
-
اَلُو
لهجه و گویش گنابادی
alouw در گویش گنابادی یعنی آتش
-
خورشت آلو/آلو اسفناج
لهجه و گویش تهرانی
آدم وارفته
-
آش آلو
لهجه و گویش تهرانی
آشی که در آن آلو میریزند
-
آلو اسفناج
لهجه و گویش تهرانی
خورشتی که محتوی آلو و اسفناج است،آدم بی حال
-
آلو خیکی
لهجه و گویش تهرانی
آلوی خیسانده در خیک
-
آب آلو
لهجه و گویش تهرانی
عصاره آلو
-
مربای آلو
لهجه و گویش تهرانی
آدم بی حال
-
لواشک آلو
لهجه و گویش تهرانی
آدم بیحال
-
چُرت آلو
لهجه و گویش تهرانی
خواب آلود
-
اَلو،() گرفتن،() کشیدن،() زدن
لهجه و گویش تهرانی
شعله و زبانه آتش،آتش:الو به جونت بگیره.
-
اَخمو،بد اخم،اخم آلو.
لهجه و گویش تهرانی
عبوس، ترش رو.