کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتشبهاختیار! پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آتش
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: âtaš طاری: âteš طامه ای: ataš طرقی: ataš کشه ای: ataš نطنزی: âtiš
-
به
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: beh طاری: bah طامه ای: beh طرقی: bah کشه ای: bah نطنزی: beh
-
آتش زدن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: besüni طاری: âteš bas(mun) طامه ای: ataš bassan طرقی: ataš basmun کشه ای: ataš riše kardmun نطنزی: âteš bassan/girondan
-
آتش گرفتن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: besuǰi طاری: âteš gat(mun) طامه ای: ataš hegitan طرقی: ataš geratmun کشه ای: ataš gatmun نطنزی: âteš geretan
-
اَتِشْ کَشْ
لهجه و گویش گنابادی
ateshkash در گویش گنابادی یعنی خاک انداز ، خاکروبه ، وسیله ای که در زمان باستان برای انتقال آتش از محلی به محل دیگر از آن سود میجستند.
-
آتش پاره
لهجه و گویش تهرانی
شیطان و ناقلا
-
آتش افروز
لهجه و گویش تهرانی
شعبده باز ایام عید که مواد آتشزا به مشعل فوت میکند و یا روی سرش خمیر گذاشته و روی آن آتش روشن میکند:آتش افروزه سالی یک روزه!
-
آتش انداز
لهجه و گویش تهرانی
متصدی تنور نانوائی سنگکی
-
آتش باد
لهجه و گویش تهرانی
باد سوزان
-
مثل آتش
لهجه و گویش تهرانی
داغ،سوزان
-
گُل آتش
لهجه و گویش تهرانی
خلواره
-
بَه بَه،بوف
لهجه و گویش تهرانی
غذای کودک
-
بَه بَه و چَه چَه
لهجه و گویش تهرانی
تعریف
-
خون به جگر/ به دل
لهجه و گویش تهرانی
در عذاب
-
به تاخت
لهجه و گویش تهرانی
به سرعت