کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
yus پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
غاس
لغتنامه دهخدا
غاس . [ سِن ] (ع ص ) شیخ غاس ؛ پیر فانی . (منتهی الارب ).
-
غاص
لغتنامه دهخدا
غاص . (ص ) مرد مفلس . (ملحقات فرهنگ اسدی چ طهران ص 227).
-
غاص
لغتنامه دهخدا
غاص . [ غاص ص ] (ع ص ) صفت مشبهه از غص . ممتلی . پر. انباشته . آکنده . مجلس غاص باهله ، مجلسی پر مردمان . منزل غاص بالقوم ؛ جای پر از قوم . (منتهی الارب ). || آنکه به گلویش چیز درماند. (آنندراج ).
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) مکی . سعیدبن حسان . داستانگوی مردم مکه است . وی از عروةبن عیاض از جابر روایت کند، وسفین بن عیینة از او روایت دارد. (الانساب سمعانی ).
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) ابوابراهیم بن ابوسلیمان . وی از یعقوب بن مجاهد ابی حرزه روایت دارد و عبدالعزیزبن عبداﷲ اوسی از او روایت کند. (الانساب سمعانی ).
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) ابواحمد زبیری مطیع. یحیی بن معین گوید: وی داستانگو بوده است . (الانساب سمعانی ).
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) احمدبن ابی احمد، مکنی به ابوالعباس طبری و ملقب به الامام القاص . پیشوای مردم زمان خود و دارای تألیفات در فقه و فرائض و ادبیات بود. وی فقه را نزدابوالعباس بن سریح آموخت و در آن علم به مرتبه ای بلند رسید. گروهی شاگرد او بوده اند...
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) احمدبن حسن بن عمران ، مکنی به ابوبکر. داستانگوی و از مردم بغداد است . وی از احمدبن منصور رمادی و محمدبن اسحاق صیانی روایت دارد و احمدبن فرح بن حجاج از او روایت کند. شلاج گوید که به سال 334هَ . ق . از وی روایت شنیده است . (الانس...
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) بغدادی عبدوس بن محمد. داستانگوی بغداد است . وی به مصر وارد شد و در آنجا به داستانگوئی و ذکر احادیث پرداخت و در جمادی الاولی سال 252 یا 253 هَ . ق . وفات یافت . (الانساب سمعانی ).
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) بغدادی . محمدبن عباس بن حسین ، مکنی به ابوبکر. ابوبکر حافظخطیب در تاریخ خود از او یاد کرده و چنین آرد: وی شیخ فقیر و مستمندی بود که در جامع منصور در بغداد و در راهها و بازارها داستانسرائی میکرد. از وی شنیدم که میگفت : حدثنا ابو...
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) قرطبی . محمدبن کعب بن سلیم قرطبی ، مکنی به ابوحمزه . وی از زیدبن ارقم روایت دارد. (الانساب سمعانی ).
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) کوفی . عمربن ذرذهبی . داستانگوی مردم کوفه است . (الانساب سمعانی ).
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) کوفی . محمدبن عبدالرحمن قرشی کوفی ،مکنی به ابوعمرو. وی از پدرش و عکرمه روایت کند و سلیمان تیمی و ثوری و شریک و ابومعاویه ضریر و فرزند فرزندش اسباط از او روایت دارند. (الانساب سمعانی ).
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) مدنی محمدبن قیس . قاص (داستانسرای ) عمربن عبدالعزیز است . وی در مدینه داستانسرائی میکرد. از ابوهریره و جابر به طرز مرسل و ابوسلمةبن عبدالرحمن و ابوصرمة و عمربن عبدالعزیز روایت کند، و از وی سلیمان نمی و لیث بن سعد و محمدبن اسحاق...
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (اِخ ) مدنی . عطاربن یسار. داستانگوی مردم مدینه است . (الانساب سمعانی ).