کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
vow پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رخص
لغتنامه دهخدا
رخص . [ رَ ] (ع ص ) نرم و نازک . گویند: غلام رخص الجسد؛ نازک اندام . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). نازک بدن . (یادداشت مؤلف ). بناز پرورده . (مهذب الاسماء). هر چیز نرم . (از اقرب الموارد). نرم تر وتازه و مؤنث آن رَخْصة است . رجوع به ...
-
رخص
لغتنامه دهخدا
رخص . [ رُ خ َ ] (ع اِ) ج ِ رُخْصة. (ناظم الاطباء) : چون عالمی را بینی به رخص و تأویلات مشغول گردد بدان که از وی هیچ چیزی نیاید. (کشف المحجوب هجویری ). || و نیز رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق بود. و رجوع به رخصة شود. || در اصطلاح شرع مقابل عزیمت . (ی...
-
رخص
لغتنامه دهخدا
رخص . [رُ ] (ع مص ) ارزان گردیدن نرخ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ارزان شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (دهار) (از اقرب الموارد). رخص قیمت ؛ ارزان شدن آن و صفت آن رخیص است . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) ارزانی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (دهار)...
-
جستوجو در متن
-
رخاصة
لغتنامه دهخدا
رخاصة. [ رَ ص َ ](ع مص ) رُخوصة. نرم شدن و نازک گردیدن بدن . (ناظم الاطباء). مصدر است از رخص . (منتهی الارب ). نرم و نازک شدن . (آنندراج ). نعومت و نرمی . (از اقرب الموارد).
-
رخصة
لغتنامه دهخدا
رخصة. [ رَ ص َ ] (ع ص ) مؤنث رَخْص . گویند: جاریة رخصة؛ دختر نازک اندام . و اصابع رخصة؛ انگشتان نرم و نازک . ج ، رَخائص (شذوذاً). (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
رخوصة
لغتنامه دهخدا
رخوصة. [ رُ ص َ ] (ع مص ) مصدر به معنی رخاصة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نازک اندام شدن . (آنندراج ). مصدر است از رَخْص به معنی نرم . (منتهی الارب ) : و له [ و لعصی الراعی ]ورق شبیه بورق البنداب الا انه اطول منه و اشد رخوصة. (تذکره ٔ ابن بیطار...
-
مدمن
لغتنامه دهخدا
مدمن . [ م ُ دَم ْ م ِ ] (ع ص ) آنکه دستوری می دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ): دمنه ؛ رخص له . (متن اللغة). رجوع به تدمین شود. || آلوده کننده و ناپاک کننده . (ناظم الاطباء). گله ٔ گوسفندان که سرگین ناک گرداند مکان را یا جای را. (آنندراج ). نعت...
-
سبک داشت
لغتنامه دهخدا
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . (صراح اللغة). استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق بود و دوستان حق ... فرمان دوستان را سبک ندارند. (هجویری ). و بواسطه ٔ ترک ادب موافقت زمان درویشان و سبک دا...
-
ترخص
لغتنامه دهخدا
ترخص . [ ت َ رَخ ْ خ ُ ] (ع مص ) آسان فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار) (از زوزنی ). آسان گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسانی گرفتن و رخصت یافتن . (آنندراج ):رخص له ترخیصاً فترخص ؛ ای لم یستقص . (منتهی الارب ).- حد ترخص ؛ در تداول ف...
-
غرضوف
لغتنامه دهخدا
غرضوف . [ غ ُ ] (ع اِ) کرکرانک که بخورند آن را، و آن نرمه ٔ بینی و شانه ، و سر استخوان پهلو و سینه ، و استخوان بالای درون گوش باشد. غضروف به تقدیم الضاد مثله . ج ، غَراضیف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هو کل عظم رخص یؤکل و هو مارن الانف ، و نغض الکتف...
-
غلاء
لغتنامه دهخدا
غلاء. [ غ َ ] (ع مص ) گران شدن نرخ . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مصادر زوزنی ). گرانی نرخ . (مهذب الاسماء). قحط و گران شدن نرخ غله و هرچیز. (غیاث اللغات ). گران گردیدن نرخ . (منتهی الارب ). ضد رخص . بالا رفتن قیمت . (از اقرب الموارد) : در میان اهل ف...
-
رخصة
لغتنامه دهخدا
رخصة. [رُ ص َ ] (ع اِ) یا رُخُصَة. نوبت شرب آب . ج ، رُخَص ،رخصات . (ناظم الاطباء). نوبت آب . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) آسانی و فراخی در کاری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). سهولت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). فراخی در کار. (دهار). یس...
-
اسرب
لغتنامه دهخدا
اسرب . [ اُ رُ / اُ رُب ب ] (معرب ، اِ) اَبار. (الجماهر ص 258). سُرب . (مهذب الاسماء). سُرُب . اُسْرُف . آنک . (نصاب ). رصاص اسود. (ابن البیطار) (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ). ارزیز. در هند سیسا نامند. (آنندراج ). سیسا که بدان گولی بندوق سازند. (غیاث...
-
ابوالحکم مغربی
لغتنامه دهخدا
ابوالحکم مغربی . [ اَ بُل ْ ح َ ک َ م ِ م َ رِ ] (اِخ ) عبداﷲبن مظفربن عبداﷲبن محمد الباهلی . حکیم و ادیب معروف به مغربی .اصلاً از مریه ٔ اندلس . مولد او به بلاد یمن بود و از آنجا بمشرق شد. ابوشجاع محمدبن علی الدهان الفرضی درتاریخ خود گوید ابوالحکم ب...