کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
son پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سخد
لغتنامه دهخدا
سخد. [ س َ ] (ع ص ) گرم . (منتهی الارب ): ماء سخد؛ آب گرم . (ناظم الاطباء). حار. (اقرب الموارد). || (اِ) آماس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و از این معنی است فیصبح و السخد علی وجهه . (منتهی الارب ). رجوع به سُخْد شود.
-
سخد
لغتنامه دهخدا
سخد. [ س ُ ] (ع اِ) آب زرد سطبر که با بچه از زهدان برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). ج ، اسخاد. || زردی است همراه با ورم در رخسار، و در حدیث است : فیصبح و کان السخد علی وجهه . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
صخد
لغتنامه دهخدا
صخد. [ ص َ ] (اِخ ) عمرانی گوید: بلده ای است . (معجم البلدان ).
-
صخد
لغتنامه دهخدا
صخد. [ ص َ ] (ع مص ) سوختن چیزی را آفتاب . (منتهی الارب ). گرمای آفتاب در کسی اثر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || بانگ کردن گنجشک . || بانگ کردن کلاکموش . (منتهی الارب ).
-
صخد
لغتنامه دهخدا
صخد. [ ص َ خ َ ] (ع مص ) نیک گرم شدن روز و غیر آن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
آبه
لغتنامه دهخدا
آبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) لیزابه و لعابی که با جنین توأم برآید از شکم مادر. سخد. شاهد. نخط.
-
تسخید
لغتنامه دهخدا
تسخید. [ ت َ ] (ع مص ) نم گرفتن اوراق و چفسیدن بعض آن بر بعض . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). نم گرفتن برگهای درخت و نشستن بعض آنها بر بعض دیگر. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد): سُخِّدَ ورق الشجر، بصیغة المجهول ؛ ندی و رکب بعضه بعضاً. (اقرب الموارد) ...
-
شاهد
لغتنامه دهخدا
شاهد. [ هَِ ] (ع اِ) مرد نیکوروی و خوش صورت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). ریدک . نکل . نوخط. نوجوان . لیتک . (برهان ) : شاهدان زمانه خرد و بزرگ دیده را یوسفند و دل را گرگ .سنایی .هر گروهی بر زنی و شاهدی شیفته گشته چون مرغ در دام و دستان او مانده . (ب...