کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
lust پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معسف
لغتنامه دهخدا
معسف . [ م ِ س َ ] (ع ص ) مرد ستمکار و بی راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از المنجد).
-
واژههای همآوا
-
ماصف
لغتنامه دهخدا
ماصف . [ ] (اِخ ) برسوی سمرقند رودی عظیم است که آن را رود ماصف خوانند در آن رود آب بسیار جمع شود. (تاریخ بخارا ص 5).
-
معصف
لغتنامه دهخدا
معصف . [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) باد تند. (منتهی الارب ). باد تند. معصفة. ج ، معاصف ، معاصیف . (از اقرب الموارد): ریح معصف ؛ باد تند و کذلک ریح معصفة. (ناظم الاطباء). || مکان معصف ؛ جای بسیار کشت و کاه ناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای بسیار کشت وجای پر ...
-
جستوجو در متن
-
بیراه
لغتنامه دهخدا
بیراه . (ص مرکب ، اِ مرکب ) مقابل براه . راه غیرمعمول . راه تنگ و بد. (یادداشت مؤلف ). راه پیچاپیچ . بی راهه . راه غیراصلی : بکوه و بیابان و بیراه رفت شب تیره تا روز بیگاه رفت . فردوسی .همی راند بیراه و دل پر ز بیم همی برد با خویشتن زر و سیم . فردوس...