کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
lich پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مهزع
لغتنامه دهخدا
مهزع . [ م ِ زَ ] (ع اِ) کوبه . (منتهی الارب ). مدق . (اقرب الموارد). || (ص ) آن که بشکند هر درخت را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اسد مهزع ؛ شیر سخت گیر. (منتهی الارب ). اسد که شکارها را بسیار بشکند. (از اقرب الموارد).
-
محضاً
لغتنامه دهخدا
محضاً. [ م َ ضَن ْ لِل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) تنها برای خدا. خدا را. برای خدا. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به محض شود.
-
جستوجو در متن
-
لغدة
لغتنامه دهخدا
لغدة. [ ل ُ دَ ] (اِخ ) الحسن بن عبداﷲ، المعروف بلغدة و لکذة ایضاً الاصبهانی ابوعلی . قدم بغداد و کان جیدالمعرفة بفنون الادب حسن القیام بالقیاس موفقاً فی کلامه و کان اماماً فی النحو و اللغة و کان فی طبقة ابی حنیفة الدینوری ... و کان بینهما مناقضات . ...