کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
gold digger پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علی لخمی
لغتنامه دهخدا
علی لخمی . [ ع َ ی ِ ل َ ] (اِخ ) ابن انجب ابی المکارم المفضل بن ابی الحسن علی بن ابی الغیث مفرج بن حاتم بن حسن بن جعفربن ابراهیم بن حسن لخمی مقدسی اسکندرانی مالکی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مقدسی شود.
-
علی لخمی
لغتنامه دهخدا
علی لخمی . [ ع َ ی ِ ل َ ] (اِخ ) ابن محمد ربعی . مشهور به لخمی و مکنی به ابوالحسن . فقیه بود و در صفاقس سکونت داشت و در سال 498 هَ . ق . درگذشت . او راست : التبصرة که تعلیقی است مفصل بر المدونة. (از معجم المؤلفین از الدیباج ابن فرحون ص 203 و الاعلا...
-
علی لخمی
لغتنامه دهخدا
علی لخمی . [ ع َ ی ِ ل َ ] (اِخ ) ابن محمد لخمی اشبیلی مغربی اندلسی مالکی . مکنی به ابوالحسن . وی از مورخان بشمار می رفت و در سال 923هَ . ق . در قید حیات بود. او راست : الدرالمصان فی سیرةالمظفر سلیم خان العثمانی . (از معجم المؤلفین ).
-
علی لخمی
لغتنامه دهخدا
علی لخمی . [ ع َ ی ِ ل َ ] (اِخ ) ابن مفضل بن علی بن مفرج بن حاتم بن حسن بن جعفر لخمی مقدسی اسکندرانی مالکی . مکنی به ابوالحسن و ملقب به شرف الدین . رجوع به علی مقدسی شود.
-
علی لخمی
لغتنامه دهخدا
علی لخمی . [ ع َ ی ِ ل َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن حریز (یا جریر)بن فضل بن معضادبن فضل لخمی شطنوفی شافعی . ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی شطنوفی شود.
-
علی لخمی
لغتنامه دهخدا
علی لخمی . [ع َ ی ِ ل َ ] (اِخ ) ابن موسی بن عبداﷲ لخمی بسطی . مشهور به قرباقی . فقیه بود و به احوال عرب و نسب های ایشان اطلاع داشت . وی در دهم صفر سال 842 هَ . ق . درگذشت . (از معجم المؤلفین از نیل الابتهاج تنبکتی ص 207).
-
علی لخمی
لغتنامه دهخدا
علی لخمی .[ ع َ ی ِ ل َ ] (اِخ ) ابن عطیةبن مطرف بن سلمه ٔ لخمی بلنسی . مشهور به ابن زَقّاق و مکنی به ابوالحسن . شاعربود و نزد محمد بطلیوسی به تلمذ پرداخت و بسیاری ازبزرگان را مدح کرد. وی در حدود سال 530 هَ . ق . درگذشت . سال وفات او را 528 هَ . ق . ...
-
عماره ٔ لخمی
لغتنامه دهخدا
عماره ٔ لخمی . [ ع ُ رَ ی ِ ل َ ] (اِخ ) ابن تمیم قیسی لخمی . از امرای حجاج بن یوسف ثقفی . رجوع به عماره ٔ قیسی (ابن تمیم ...) شود.
-
عمر لخمی
لغتنامه دهخدا
عمر لخمی . [ ع ُ م َ رِ ل َ ] (اِخ ) ابن علی بن سالم . رجوع به تاج الدین (فاکهانی ) و عمر (ابن علی بن ...) شود.
-
عمرو لخمی
لغتنامه دهخدا
عمرو لخمی . [ ع َ رِ ل َ ] (اِخ ) ابن هند لخمی . پادشاه حیره در زمان جاهلیت . نسبت او به مادرش هند (عمه ٔ امری ءالقیس شاعر) مشهور است . اما نسب اصلی وی عمروبن منذربن امری ءالقیس بن نعمان بن اسود، از بنی لخم ، از بنی کهلان است . او را لقب محرق نیز داد...
-
عمرو لخمی
لغتنامه دهخدا
عمرو لخمی . [ع َ رِ ل َ ] (اِخ ) ابن امری ءالقیس بن عمروبن عدی لخمی . از بنی قحطان . وی از ملوک دولت لخمی بود که در عهد جاهلیت بر عراق حکومت میکردند. او پس از پدرش امری ٔالقیس یا پس از عمش حارث به سلطنت رسید و مدت چهل سال حکومت کرد. در حدود سال 250 ق...
-
قصیر لخمی
لغتنامه دهخدا
قصیر لخمی . [ ق َ رِ ل َ ] (اِخ ) ابن سعد. از نوابغ جاهلیت است . وی صاحب جذیمه ٔ وضاح است و سخنان او با جذیمه مشهور است در خبر جذیمه و زباء.او کسی است که زباء را بفریفت تا عمروبن عدی توانست وی را بکشد. رجوع به امثال المیدانی ج 1 ص 157 و الاعلام زرکلی...
-
رباح بن قصیر لخمی
لغتنامه دهخدا
رباح بن قصیر لخمی . [ رِ ح ِ ن ِ ق َ رِل َ ] (اِخ ) از مردم شام بود. درک خدمت حضرت رسول نکرد ولی در عهد ابوبکر اسلام آورد. (از قاموس الاعلام ترکی ) (الاصابة ج 1 قسم 1).