کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
gild پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
لحمی
لغتنامه دهخدا
لحمی . [ ل َ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن الرامی التونسی . صاحب الاعلام باحکام البنیان . (معجم المطبوعات ج 2).
-
لحمی
لغتنامه دهخدا
لحمی . [ ل َ می ی ] (ع ص نسبی ) نوعی از یاقوت و آن دون اُرجوانی است در جودت . و گلناری و فوق بنفسجی : و لون الیاقوت الاحمر یترتب فیما بین طرفین احدهما اقصی الغایة المطلوبة منه و الاخر اقصی الرذالة التی تسقط عندها الرغبة فیه فاجوده الرمانی ثم البهرمان...
-
لحمی
لغتنامه دهخدا
لحمی . [ ل َمی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به لحم . گوشتین . از گوشت .- استسقای لحمی ؛ آماسی باشد رخو در پلکها و اطراف و انثیان و روی و تن سفید و املس گردد.- فتق لحمی . رجوع به فتق شود.
-
جستوجو در متن
-
لاحج
لغتنامه دهخدا
لاحج . [ ح ِ ] (اِخ ) جایگاهی است از نواحی مکه : ارقت ُ لب-رق لاح فی بطن لاحج و ارّقنی ذکرالملیحةو الذکرو نامت و لم ارقد لهمی و شقوتی و لیست بما القاه فی حبها تدری .معجم البلدان .