کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
chin wag پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علاء زاهد
لغتنامه دهخدا
علاء زاهد. [ ع َ ءِ هَِ ] (اِخ )رجوع به علاءالدین بخاری (محمدبن عبدالرحمان ) شود.
-
زاهد آهوپوش
لغتنامه دهخدا
زاهد آهوپوش . [ هَِ دِ ] (اِخ ) درویشی است که سلطان محمود غزنوی بنزد او رفت و در نتیجه ٔ ملاقات و گفتگو با او از نبرد با ابوعلی سیمجور منصرف گشت . خوندمیر بنقل از روضة الصفا آرد: در آن زمان که سلطان محمود متوجه دفع ابوعلی سیمجور بود در یکی از منازل ش...
-
زاهد ترسایان
لغتنامه دهخدا
زاهد ترسایان . [ هَِ دِ ت َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) راهب . (ترجمان القران ).
-
زاهد خشک
لغتنامه دهخدا
زاهد خشک . [ هَِ دِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از زاهدی است که نهایت اهتمام در زهد و پرهیزکاری داشته باشد. (برهان قاطع). زاهدی که نهایت اهتمام بزهد داشته باشد.(فرهنگ رشیدی ). || زاهد بی درد. (برهان قاطع). زاهد جاهل . (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ ...
-
زاهد خنک
لغتنامه دهخدا
زاهد خنک . [ هَِ دِ خ ُ ن ُ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) زاهد خشک است . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
زاهد ساحلی
لغتنامه دهخدا
زاهد ساحلی . [ هَِ دِ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاهد خشک . (آنندراج ). و رجوع به زاهد خشک شود.
-
زاهد ششصدهزارساله
لغتنامه دهخدا
زاهد ششصدهزارساله . [ هَِ دِ ش ِ ص َ هَِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از ابلیس که ششصدهزار سال عبادت حق سبحانه و تعالی میکرد و بسبب انکار به لعنت گرفتار شد. (لطائف اللغه ) : زاهد ششصدهزاران ساله راپوزبندی ساخت آن گوساله را.مثنوی .
-
زاهد صفار
لغتنامه دهخدا
زاهد صفار. [ هَِ دِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) ابراهیم بن اسماعیل بن اسحاق وی را در مرو ملاقات کرده و جد وی اسحاق (ابونصر صفار) ادیب لغوی و شاعر متوفی در 405 هَ. ق . است (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 229).
-
زاهد عمانی
لغتنامه دهخدا
زاهد عمانی . [ هَِ دِ ع ُم ْ ما ] (اِخ ) معاصر ملک محمد قاوردی و مورد احترام وی بوده است . مؤلف تاریخ افضل آرد: ملک محمد بغایت خونریز بود... و با چنین خونریزی زاهد عمانی که در قوزکوبنان ساکن بود، شیخ برهان الدین ابونصر احمد الکوبنانی قدس سره از او ن...
-
زاهد گیلانی
لغتنامه دهخدا
زاهد گیلانی . [ هَِ دِ ] (اِخ ) از فضلاء عرفای نعمت اللهی در اوائل قرن 13 هجری است جامع معقول و منقول . سلسله ٔ طریقت وی به شیخ زاهد گیلانی مرشد شیخ صفی الدین اردبیلی میرسد. وی در 1222 هَ . ق . در هنگام سفر حج در کاظمین وفات یافت و از اشعار اوست :عمر...
-
زاهد گیلانی
لغتنامه دهخدا
زاهد گیلانی .[ هَِ دِ ] (اِخ ) تاج الدین ابراهیم فرزند روشن امیر.در کتاب اسس المواهب السنیة فی مناقب الصفویة، مشهور به صفوة الصفاء، تألیف توکلی بن اسماعیل بن حاجی اردبیلی معروف به ابن بزاز که در شرح احوال شیخ صفی الدین اردبیلی جد پادشاهان صفوی است ب...
-
زاهد مرغابی
لغتنامه دهخدا
زاهد مرغابی . [ هَِ دِ م ُ ] (اِخ ) جلال الدین محمود، در علوم ظاهری شاگرد مولانا نظام الدین هروی است و بجهت ورزش شریعت و متابعت سنت ، ازاین طریق حظی کامل و نصیبی تمام یافته بوده است . درتقوی و ورع جهدی بلیغ می نمود. می آرند که برزگر وی ، یکی از آلات ...
-
زاهد مغافری
لغتنامه دهخدا
زاهد مغافری . [ هَِ دِ م ُ ف ِ ری ی ](اِخ ) ابن محمدبن سلیمان شافعی متوفّی 673 هَ . ق . او راست : المنهج المفید فیما یلزم الشیخ و المرید.
-
شیخ زاهد
لغتنامه دهخدا
شیخ زاهد. [ ش َ هَِ ] (اِخ ) رجوع به احمد قریبة شود.
-
شیخ زاهد
لغتنامه دهخدا
شیخ زاهد. [ ش َ هَِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه رامسر به لنگرود میان دریاپشته و قاسم آباد در 494400 گزی تهران . (یادداشت مؤلف ).