کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ared پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
شقصی
لغتنامه دهخدا
شقصی . [ ش ِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن حسن بن محمد شقصی طوسی . در شقص اقامت داشت و از ابومحمد اسماعیل بن عمرو المقری مصری روایت شنید و ابوالقاسم هبةاﷲبن عبدالوارث شیرازی حافظ از او روایت دارد. (از لباب الانساب ).
-
شقصی
لغتنامه دهخدا
شقصی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به شقص که دیهی است از سراة به جیله در نواحی مکه . (از لباب الانساب ).