کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
arb پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شقذ
لغتنامه دهخدا
شقذ. [ ش َ ] (ع اِ) گرگ . || (ص ) آنکه هر چیز و هر کسی را چشم زند. (از اقرب الموارد). و رجوع به شقذان شود.
-
شقذ
لغتنامه دهخدا
شقذ. [ ش َ ] (ع مص ) دور شدن و دور رفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
شقذ
لغتنامه دهخدا
شقذ. [ ش َ ق َ ] (ع اِ) ما له شقذ و لا نقذ؛ نیست او را چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ما له شقذ و لا نقذ؛نیست او را جنبش و حرکتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد).- ا...
-
شقذ
لغتنامه دهخدا
شقذ. [ ش َ ق َ ] (ع مص ) چشم زدن کسی مردم و جزآن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
شقذ
لغتنامه دهخدا
شقذ. [ ش َ ق ِ ] (ع ص ) کسی که خواب نکند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || کسی که مردم و هر چیزی را چشم زند. (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). || (اِ) گرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقر...
-
شقذ
لغتنامه دهخدا
شقذ. [ ش ِ ] (ع اِ) حشرات الارض و هوام .(ناظم الاطباء). || آفتاب پرست . (از اقرب الموارد). || گرگ . || چوزه ٔ شوات . || چوزه ٔ مرغ سنگخوار. (ناظم الاطباء).
-
شقذ
لغتنامه دهخدا
شقذ. [ ش ُ / ش َ ] (ع اِ) ما به شقذ و لا نقذ؛ نیست او را عیب و خللی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ما به شقذ و لا نقذ؛ نیست او را چیزی . (از اقرب الموارد).
-
شقذ
لغتنامه دهخدا
شقذ.[ ش ُ ق َ / ش َ / ش ِ ] (ع اِ) بچه ٔ آفتاب پرست . ج ، شِقْذان ، شَقاذی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بچه ٔ کرباسک . (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
شغز
لغتنامه دهخدا
شغز. [ ش َ ] (ع مص ) گردنکشی کردن و زیادتی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).تطاول . (اقرب الموارد). || برآغالانیدن میان قومی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شورانیدن و تحریک کردن قوم را. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
شقاذی
لغتنامه دهخدا
شقاذی . [ ش َ ذا ] (ع اِ) ج ِ شَقْذ و شِقْذ و شُقَذ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ شقذ، به معنی بچه ٔ آفتاب پرست . (آنندراج ). و رجوع به شقذ شود.
-
شقذان
لغتنامه دهخدا
شقذان .[ ش ِ ] (ع اِ) حشرات الارض و هوام و جانوران ریزه ٔ زمینی . || جانوران خزنده و گزنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گرگ . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || چوزه های شوات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آ...
-
نقذ
لغتنامه دهخدا
نقذ. [ ن َ ق َ ] (ع ص ) رهانیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خلاص داده و نجات بخشیده . (از اقرب الموارد). || (اِ) گویند: ما له شقذ و لانقذ؛ نیست اورا چیزی . (از منتهی الارب ). رجوع به شقذ شود. || (مص ) رستن . رهیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
شقذان
لغتنامه دهخدا
شقذان . [ ش َ ق َ ] (ع ص ، اِ) کسی که خواب نکند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کسی که مردم و هر چیزی را چشم زند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || مرد سخت نگاه زودتر بچشم کننده . (ا...