کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
N پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تایلر
لغتنامه دهخدا
تایلر. [ ل ُ ] (اِخ ) بروک . ریاضی دان مشهور انگلیسی است که در سال 1685 م . در «ادمونتون » متولد شد و بسال 1731 در «لندن » درگذشت . وی مدتی از دوران اولیه ٔ زندگی خود را بترتیب ، صرف مطالعه در موسیقی ، نقاشی ، علم حقوق ، فلسفه ، فیزیک و هندسه کرد و د...
-
هاپلوئید
لغتنامه دهخدا
هاپلوئید. [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح جانورشناسی و گیاه شناسی ) مؤلف کتاب جانورشناسی آرد: انواع مختلف جانوران و گیاهان بواسطه ٔ تعداد ثابت کروموزمشان متمایز میباشند که به حرف n تعبیر میشود و فرمول کروموزمی نام دارد. ولی در طی نمو فردی ممکن است عد...
-
گوتاپرکا
لغتنامه دهخدا
گوتاپرکا.[ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) جسمی است نظیر کائوچو که از گیاه های خانواده ٔ ساپوتاسه به دست می آورند. محلول کلرفرم دار یک در ده آن را به نام تروماتیسین در بیماریهای جلدی و برگهای گوتاپرکا را برای تهیه ٔ پانسمان به کار می برند. زخمها را در مقابل هجو...
-
رادیکال
لغتنامه دهخدا
رادیکال . (فرانسوی ص ، اِ) بمعانی :ریشه ای ، اصلی ، اساسی . (فرهنگ نفیسی ). || در اصطلاح ریاضی عبارتست از ریشه ٔ عددی و علامت آن در ریاضی به این شکل aǼ n است . مثلا اگر بنویسیم aaǼ منظور آن است که عددی بدست آوریم که اگر آن را n بار در خود ضرب کنیم عد...
-
مرس
لغتنامه دهخدا
مرس . [ م ُ ] (اِخ ) ساموئل فینلی بریز (1791 - 1873 م ). نقاش امریکائی و مخترع تلگراف الکترومغناطیسی . او در سال 1791 م در چارلستون واقع در ایالت ماساچوست متولد شد و از سال 1832 سرگرم اختراع تلگراف گشت و به سال 1835 نخستین دستگاه تلگراف را ساخت و الف...
-
اینولین
لغتنامه دهخدا
اینولین . (فرانسوی ، اِ) یکی از مهمترین پلی ازیدهای نبات است که در شیره ٔ یاخته محلول میباشد. در ریشه ٔ نباتات تیره ٔ آفتاب گردان مانند ریشه ٔ شنگ و ریشه ٔ غده ٔ کوکب و ساقه ٔ زیرین سیب زمینی ترشی و همچنین در نباتات تیره ٔ استکانی و لوبلیاسه و همچنین...
-
تصاعد
لغتنامه دهخدا
تصاعد. [ ت َ ع ُ ] (ع مص )دشوار شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ببالا برشدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب الموارد). بالا برآمدن بر جای بلند.(غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اِ مص ) بالاروی و بالارفتگی و صعود. (ناظم ال...
-
تبدیل
لغتنامه دهخدا
تبدیل . [ ت َ ] (ع مص ) بدل کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بدل چیزی آوردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بدل کردن چیزی به چیزی . (آنندراج ). گرفتن چیزی بدل چیزی دیگر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). عوض کردن چیزی به چیزی . (فرهنگ نظام )....
-
کائوچو
لغتنامه دهخدا
کائوچو. (اِ) کائوتچو. کائوچوک . کائوتچوک . در تداول هنود امریکا بر موادی که از درخت هیفا بیرون می آید و نوعی صمغ است اطلاق میشود و در زبان هنود امریکا بمعنی «اشکهای درخت » است . این کلمه را در عربی امروزی «مطاط» میگویند. (ازکتاب هذه اندونیسیا. چاپ قا...
-
جامعة
لغتنامه دهخدا
جامعة. [ م ِ ع َ] (ع ص ) تأنیث جامع. (اقرب الموارد). گردآورنده . فراهم آورنده . جمعکننده . || (اِ) طوق . (منتهی الارب ). غل . (مهذب الاسماء). غلی که بر گردن و بر دست نهند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از زیورکه دستها را به گردن فراهم آورد. (ا...
-
عقیق
لغتنامه دهخدا
عقیق .[ ع َ ] (ع اِ) مهره ای است سرخ رنگ که در یمن یافته شود، و جنسی است از آن که در سواحل دریای روم خیزد، تیره رنگ مانند آب که از گوشت نمکزده رود و در آن خطوط سپید خفی می باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سنگ سرخ ، و نوعی از نگینهای لعل . (...
-
الکل اتیلیک
لغتنامه دهخدا
الکل اتیلیک . [ اَ ک ُ اِ ] (ترکیب وصفی ) یا الکل معمولی از اقسام الکل است که در همه ٔ نوشابه های خمری ، شراب وعرق و امثال آن وجود دارد. و آنرا الکل سفید نیز میگویند. دکتر پریمن در شیمی مختصر آلی (صص 201 - 205)آرد: الکل اتیلیک از اتان مشتق میشود و آن...
-
شتاب
لغتنامه دهخدا
شتاب . [ ش ِ ] (اِمص ) مقابل درنگ . (آنندراج ). جستن و خواستن امری پیش از وقت آن و آن از مقتضیات شهوت و از صفات مذمومه باشد. عجله . (یادداشت مؤلف ). اشتاب . اشتو (درتداول عامه ٔ گناباد). سرعت . عجل . دستپاچگی . تندی . مقابل درنگ و آهستگی . تعجیل . م...
-
حساب
لغتنامه دهخدا
حساب . [ ح ِ ] (ع مص ، اِ) شمار. (مهذب الاسماء). شماره . شمردن . (تاج المصادر بیهقی ). بشمردن . شمر. شماره کردن . (دهار) (ترجمان عادل ). با کسی شمار کردن . تتوی گوید: بکسر و ضم حاء مهمله و تخفیف سین در لغت شمار و شمردن بنا بگفته ٔمنتخب ، و در اصطلاح ...