کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ی ی ی ی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ی ی ی ی
لغتنامه دهخدا
ی ی ی ی . [ ی ِ ی ِ ی ِ ی ِ ] (اِ صوت ) (اصطلاح عامیانه ) ی ِی ِی ِ. آوازی است که با آن گفتار کسی را به مسخره تقلید کردن خواهند. آوازی است که بدین صورت از دهان برآرند برای به استهزاء تقلید کردن کسی . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
یی یی
لغتنامه دهخدا
یی یی . (ع صوت ) کلمه ای است که گاه تعجب گویند. (از تاج العروس ج 10 ص 421) (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
یتیم
لغتنامه دهخدا
یتیم . [ ی ُ ت َی ْ ی ِ / ی ُ ت َ ] (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ).
-
ییلا
لغتنامه دهخدا
ییلا. [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (ترکی ، اِ) ییلاق . (ناظم الاطباء). رجوع به ییلاق شود.
-
ییلاقات
لغتنامه دهخدا
ییلاقات . [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (اِ) ج ِ ییلاق ، به معنی تابستانگاه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ییلاق شود.
-
یک خایه
لغتنامه دهخدا
یک خایه . [ ی َ / ی ِ خا ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) آنکه یک بیضه دارد. اَشْرَج . اَحْدَل . (یادداشت مؤلف ).
-
یکی یکی
لغتنامه دهخدا
یکی یکی . [ ی َ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ق مرکب ) یکی پس از دیگری . به توالی . پی هم . || فرداً فرد. هریک جداجدا. یکی بعد دیگری .
-
مسیب
لغتنامه دهخدا
مسیب . [ م ُ س َی ْ ی ِ / س َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام پدر سعید. (منتهی الارب ).
-
حی لایموت
لغتنامه دهخدا
حی لایموت . [ح َی ْ ی ِ ی َ ] (اِخ ) خدای لایزال . آنکه هرگز نمیرد.
-
عتی
لغتنامه دهخدا
عتی . [ع َ تا ] (ع مص ) عُتُوّ. (قطرالمحیط) (اقرب الموارد). رجوع به عتو و عتی [ ع ِ ی ی ] و [ ع ُ ی ی ] شود.
-
بی
لغتنامه دهخدا
بی . [ ب َی ی ] (ع ص ) (از «ب ی ی ») مرد ناکس و فرومایه و ابن بَی ّ مثله . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
حیوانیت
لغتنامه دهخدا
حیوانیت . [ ح َ ی َ نی ی َ / ح َی ْ نی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص )حیوان بودن . جانوری . رجوع به حیوان و حیوانی شود.
-
وادی غیه
لغتنامه دهخدا
وادی غیه . [ ی ِ غ َی ْ ی َ ] (اِخ ) وادی غایه . رجوع به وادی غایه شود.