کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یگانگی و یکرنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
یکرنگی
لغتنامه دهخدا
یکرنگی . [ ی َ / ی ِ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت یکرنگ . دارای یک رنگ بودن . مقابل دورنگی : زاویه هرچند صفت تنگی آرد از روی جنسیت و اتحاد یکرنگی دارد. (سندبادنامه ص 107). || کنایه از اخلاص مندی و یک جهتی و دوستی باشد که در آن شائبه ای از نفاق و ساخت...
-
دهشت
لغتنامه دهخدا
دهشت . [ دَ هََ ش ْ / دَ ش َ /ش ِ ] (حامص ) یکرنگی و اتحاد و یگانگی و یک جهتی و مشابهت و اتفاق . (از ناظم الاطباء). یگانگی . (انجمن آرا). یگانگی و یک رنگی و یک جهتی . (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر) (برهان ). || بیگانگی . (لغت فرس اسدی ) (از فرهنگ اوبهی ...
-
سبط
لغتنامه دهخدا
سبط. [ س ِ ] (ع اِ) فرزندزاده خواه اولاد از پسر باشد خواه از دختر. (آنندراج ) (غیاث ). نواسه . (مهذب الاسماء) نبسه . نبیسه . پسر پسر. (زمخشری ). نبیره . (دهار). فرزند فرزند. (ترجمان ترتیب عادل بن علی ص 56). || گروه . (دهار). گروه از یهود. (منتهی الار...