کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکبند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
یک بند
لغتنامه دهخدا
یک بند. [ ی َ / ی ِ ب َ ] (ق مرکب ) متصل . پیوسته . دایم . متوالیاً. مدام : دیشب تا صبح یک بند بارید. بیمار شب را یک بند هذیان گفت . (یادداشت مؤلف ).
-
بند
لغتنامه دهخدا
بند. [ ب َ ] (اِ) فاصله ٔ میان دو عضو که آنرا بعربی مفصل خوانند. پیوند عضو که بعربی مفصل گویند. (برهان ) (آنندراج ). فاصله ٔ میان دو عضو را بتازی مفصل خوانند.(جهانگیری ). محل اتصال دو عضو بهم یعنی مفصل مانند بندهای انگشتان و بند آرنج و بند زانو و جز ...
-
یک
لغتنامه دهخدا
یک . [ ی َک ک ] (اِخ ) شهری است به مغرب . (آنندراج ) (از معجم البلدان ) (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ). شهری است به مغرب و از دژهای مرسیه است و از آنجا تا یک 45 میل مسافت باشد و ابوبکر یحیی بن سهل یکی ، هَجّاء عرب که به سال 660 هَ . ق .درگذشته بدانج...
-
یک
لغتنامه دهخدا
یک . [ ی َک ک ] (معرب ، عدد، ص ، اِ) فارسی است . (آنندراج ) (منتهی الارب ). معرب یک فارسی یعنی واحد. احد. عدد اول . (یادداشت مؤلف ). معرب یک است . صاحب تاج العروس گوید: ازهری گوید در فارسی به معنی واحد است و در شعر رؤبه نیز آمده است .- یک ّ لیک ّ ؛...
-
یک
لغتنامه دهخدا
یک . [ ی َ ] (ص ، اِ) فرد و یکه . || رسم و دستور و عادت و قاعده و قانون . || بزرگوار. || وزغ و غوک . (ناظم الاطباء). اما در این معنی دگرگون شده ٔ کلمه ٔ پک است . (یادداشت مؤلف ). || کیک . (ناظم الاطباء).
-
یک
لغتنامه دهخدا
یک . [ ی َ / ی ِ ] (عدد، ص ، اِ) نخستین شماره از اعداد که به تازی واحد و اَحَد گویند. (ناظم الاطباء). نخستین شماره ٔ عددی که در مرتبه ٔ اول واقع است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). احد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). واحد. (ناظم الاطبا...
-
یک یک
لغتنامه دهخدا
یک یک . [ ی َ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ق مرکب ، اِ مرکب ) فردفرد. یکی یکی . یک نفر یک نفر. یک عدد یک عدد: شاگردان یک یک از در بیرون می روند. تک تک : لاجرم گویی که یک یک ذره رادر درون پرده ای باری دگر. عطار.و به گاه خلوت و فرصت یک یک را عرضه می دارد تا نشان م...
-
یک به یک
لغتنامه دهخدا
یک به یک . [ ی َ / ی ِ ب ِ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) یکان یکان . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). یکایک . (ناظم الاطباء). یک یک . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). یکی یکی . به ترتیب . (یادداشت مؤلف ). یکی پس از دیگری . یکی بعد از دیگری : همه مهترا...
-
یک نه یک
لغتنامه دهخدا
یک نه یک . [ ی َ / ی ِ ن ُه ْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) یک تسع. (ناظم الاطباء). یک نهم . نه یک . از نه جزء یک جزء.
-
یک بر یک
لغتنامه دهخدا
یک بر یک .[ ی َ / ی ِ ب َ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) یک به یک . متوالیاً.پی درپی . (ناظم الاطباء). یکایک . رجوع به یکایک شود.
-
بند در بند قبا بافتن
لغتنامه دهخدا
بند در بند قبا بافتن . [ ب َ دَ ب َ دِ ق َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بهم پیوستن و مجتمع شدن . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) : بر سر کوی تو جمعندپریشانی چندبند در بند قبا بافته عریانی چند. سلیم (از آنندراج ).بند در بند قبابافتن مژگان چیست گر در این خ...
-
کله بند
لغتنامه دهخدا
کله بند. [ ک ُ ل َه ْ ب َ ] (اِ مرکب ) کلاه بند. نوعی کلاه در قدیم . (فرهنگ فارسی معین ).
-
گزان بند
لغتنامه دهخدا
گزان بند. [ گ ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 14 هزارگزی شمال باختری ورزقان و 6 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. هوای آن معتدل دارای 309 تن سکنه است . آب آنجااز چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات حبوبات ،...
-
گله بند
لغتنامه دهخدا
گله بند. [ گ ُ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِ مرکب ) چون گلپیچ گیسوبند است . (گنجینه ٔ گنجوی وحید دستگردی ) : لیلی گله بند باز کرده مجنون گله ها دراز کرده .(گنجینه ٔ گنجوی ص 336).
-
کتاره بند
لغتنامه دهخدا
کتاره بند. [ ک َ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) قداره بند. قمه بند. رجوع به قداره بند شود.