کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکی نه یکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یکی نه یکی
لغتنامه دهخدا
یکی نه یکی . [ ی َ / ی ِ ن َ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) یک درمیان . (فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به یک درمیان شود.
-
جستوجو در متن
-
شیربرز
لغتنامه دهخدا
شیربرز. [ ب ُ ] (ص مرکب ) شیرتن . شیرهیکل . که تنی قوی چون شیر دارد. (یادداشت مؤلف ) : نه اسب و نه جوشن نه تیغ و نه گرزاز آن هر یکی کودکی شیربرز.فردوسی .
-
مهیر
لغتنامه دهخدا
مهیر. [ م َ ] (اِ) ماه . قمر. (برهان ). یکی از نامهای ماه است . (جهانگیری ) : چو پشت آینه ست اجسام اینجاشود چون روی آیینه مصفانه شمسی ماند آنجا نه مهیری نه ظلی بینی آن جا نه منیری .عطار.
-
خاله جان آغا
لغتنامه دهخدا
خاله جان آغا. [ ل ِ ] (اِخ ) یکی از چهار زن کتاب کلثوم نه نه است و در آن کتاب اشاره به ائمه ٔ اربعه ٔ اهل سنت و جماعت است .
-
دبشی
لغتنامه دهخدا
دبشی . [ دِ ] (حامص ) چگونگی دبش . صفت دبش . قبض و آن یکی از طعمهای نه گانه است . بشاعت .
-
حبش
لغتنامه دهخدا
حبش . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از نه پسر حام بن نوح (ع ) و پدر قوم حبشه است .
-
حاررطب
لغتنامه دهخدا
حاررطب . [ رْ رِ رَ ] (ع ص مرکب ) گرم و تر، یکی از امزجه ٔ نه گانه در طب .
-
یک درمیان
لغتنامه دهخدا
یک درمیان . [ ی َ / ی ِ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) یکی نه یکی . که یکی باشد و یکی نباشد: درختهای کوچه یک درمیان خشکیده اند.
-
شهروزه
لغتنامه دهخدا
شهروزه . [ ش َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) گدایی را گویند که هر روز بر دور یکی از محلات شهر و کوچه و بازار بگردد و گدایی کند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (جهانگیری ) (رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) : شاهیم نه شهروزه ، لعلیم نه بهروزه عشقیم نه سرمستی ، ...
-
زردان
لغتنامه دهخدا
زردان . [ زَ ] (اِخ ) یکی از اکابر مجوس است و اهل او را زردانیه گویند و اعتقاد آنان آن است که یزدان اشخاص بسیار از روحانیات احداث نموده است و اهرمن از فکر او بهم رسید و زردان ، نه هزار و نهصد و نود و نه سال ایستاده عبادت کرد. (برهان ) (آنندراج ). یکی...
-
سنجه
لغتنامه دهخدا
سنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام دیوی است از دیوان مازندران . (از برهان ). نام یکی از دیوان مازندران است . (جهانگیری ). برحسب روایت شاهنامه از دیوان سرزمین مازندران بوده است که بدست رستم کشته شده است : نه ارژنگ ماندم نه دیو سفیدنه سنجه نه پولاد غندی نه ...
-
نه
لغتنامه دهخدا
نه . [ ن ِ ] (اِخ ) شهرکی است آبادان [ از حدود خراسان ] و با کشت وبرز بسیار و پشه اندر وی نشود. (حدود العالم ). || نام ولایتی نیز بوده است از سیستان ، یکی از شعرا در فتح آنجا و مدح ممدوح خود گفته : فرخنده بُوَد بر ملک عادل پیروزفتح نه و تشریف شه و مق...
-
نهبهره
لغتنامه دهخدا
نهبهره . [ ن ُ ب َ رَ/ رِ ] (اِ مرکب ) تقسیم دایره ٔ منطقةالبروج به نه قسمت و هر یک از آن قسمت ها را به یکی از ستاره های آن قسمت نسبت دادن . (ناظم الاطباء). رجوع به نه بهر شود.
-
نیم ویرانه
لغتنامه دهخدا
نیم ویرانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب )که نه چندان معمور و آباد است نه متروک : از آن پیش کآیین بتخانه بودیکی گنبد نیم ویرانه بود.نظامی .