کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکه باغ علیا و سفلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یکه باغ علیا و سفلی
لغتنامه دهخدا
یکه باغ علیا و سفلی . [ ی ِک ْ ک َ غ ِ ع ُل ْ وُ س ُ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه ،واقع در 38هزارگزی شمال باختری ساوه و 25هزارگزی راه ساوه به نوبران ، با 166 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغر...
-
واژههای مشابه
-
یکه ٔ باطل
لغتنامه دهخدا
یکه ٔ باطل . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ ی ِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح میرزایان ، دفتر خبر باطلی که برای داشتن بر کاغذی بنویسند شاید روزی به کار آید. (آنندراج ) : خواهد که تو را یکه ٔ باطل نگذاردجانت که بود حبس به بیت الحزن تو....
-
یکه بید
لغتنامه دهخدا
یکه بید. [ ی ِک ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد با 198 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
یکه چین
لغتنامه دهخدا
یکه چین .[ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ ] (ن مف مرکب ) منتخب .دست چین . برگزیده . خیاره . گل چین . (یادداشت مؤلف ).- یکه چین کردن ؛ دست چین کردن . خیاره کردن . گل چین کردن . برگزیدن میوه گاه چیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
یکه خوانی
لغتنامه دهخدا
یکه خوانی . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) صفت یکه خوان . خواندن بی مدد دمکش : کدام شوخ در این پرده نغمه پرداز است که هرچه هست از او جسته همچو آواز است ز اقتدار به دمساز احتیاجش نیست به یکه خوانی خود در زمانه ممتاز است ...
-
یکه مرد
لغتنامه دهخدا
یکه مرد. [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ م َ ] (ص مرکب ) یگانه در مردی . مرد بی عدیل . (یادداشت مؤلف ).
-
یکه زیاد گفتن
لغتنامه دهخدا
یکه زیاد گفتن . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) متلک گفتن . حرفهایی که موجب خشمگین شدن کسی است بر زبان راندن . (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
جستوجو در متن
-
کهک علیا و سفلی
لغتنامه دهخدا
کهک علیا و سفلی . [ ؟ ع ُل ْ وَ س ُ لا ] (اِخ ) دهی از دهستان مزدقانچای است که در بخش نوبران شهرستان ساوه واقع است و 753 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
زاغان سفلی
لغتنامه دهخدا
زاغان سفلی . [ ن ِ س ُ لا ] (اِخ ) قسمت پائین ده زاغان از بخش دهستان کلیائی است و فاصله ٔآن تا زاغان علیا 5 کیلومتر است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). و رجوع به زاغان و زاغان علیا شود.
-
باسین سفلی
لغتنامه دهخدا
باسین سفلی . [ ن ِ س ُ لا ] (اِخ ) نام کوره ای است . رجوع به باسین علیا و معجم البلدان و مراصد الاطلاع شود.
-
چهل گزی علیا و سفلی
لغتنامه دهخدا
چهل گزی علیا و سفلی . [ چ ِهَِ گ َ ی ِ ع ُ وَ س ُ لا ] (اِخ ) دو محل است از قشلاقات طوایف شاهسون افشار که در محال سهرورد و سجاس رود زنجان واقع و سکنه مشهور بطایفه ٔ کورحسنلو می باشند. درچهل گزی علیا و سفلی اهالی محصول و زراعتی ندارند. آب آنها از رودخ...
-
مرادپاشائی
لغتنامه دهخدا
مرادپاشائی . [ م ُ ] (اِخ ) به سیاه کمر علیا و سفلی مراجعه شود.
-
باسین علیا
لغتنامه دهخدا
باسین علیا. [ ن ِ ع ُ ] (اِخ ) یاقوت بنقل از محمدبن صدیق باسینی خانقاهی آرد: باسین علیا وباسین سفلی دو کوره اند که قصبه ٔ آنها ارزن الروم است . (از معجم البلدان ). و رجوع به مراصد الاطلاع شود.