کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکهو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یکهو
لغتنامه دهخدا
یکهو. [ ی ِ هَُ ] (ق مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) در تداول عوام ، دفعتاً. غفلتاً. ناگهان . فجاءة. ناآگاهان . (یادداشت مؤلف ). || تماماً. کلیتاً. بالتمام . همگی . جملگی . همه . تمام . یک باره و نه به دفعات . در یک بار. (یادداشت مؤلف ). یهو.
-
جستوجو در متن
-
بی هوا
لغتنامه دهخدا
بی هوا. [ هََ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + هوا) بدون هوا. || بی توجه . بی اِشعار. بی وقوف . بی آگاهی قبلی . بی احتیاط. بی مواظبت اطراف . بی پروا: بی هوا میرفتم سرم خورد بدیوار، افتادم توی گودال . (یادداشت مؤلف ).- بی هوا رفتن ؛ غیرملتفت رفتن . (یا...