کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکمرتبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
یک مرتبه
لغتنامه دهخدا
یک مرتبه . [ ی َ / ی ِ م َ ت َ ب َ / ب ِ ] (ق مرکب ) یک بار. (یادداشت مؤلف ). یک دفعه . || ناگهان . فجاءةً. یک هو. (یادداشت مؤلف ). || (ص مرکب ) یک طبقه . یک اشکوبه . (یادداشت مؤلف ). ساختمان که دارای یک طبقه باشد. رجوع به مرتبه شود.
-
جستوجو در متن
-
ضفق
لغتنامه دهخدا
ضفق . [ ض َ ] (ع مص ) انداختن پلیدی را یکمرتبه . (منتهی الارب ).
-
مشیة
لغتنامه دهخدا
مشیة.[ م َش ْ ی َ ] (ع اِ) یکمرتبه رفتن . (ناظم الاطباء).
-
باسی
لغتنامه دهخدا
باسی . [ ] (اِ) یکمرتبه . یک نوبت . قدری . || طائر. || حاشیه . کناره که بطریق آرایش بکار برند. (آنندراج ).
-
وأطة
لغتنامه دهخدا
وأطة. [ وَءْ طَ ] (ع اِ) مره است برای وأط یعنی یکمرتبه زیارت کردن قوم را. (از اقرب الموارد). || لجه ای از لجه های آب . (اقرب الموارد). || جای بلند از زمین . (از اقرب الموارد).
-
وثبة
لغتنامه دهخدا
وثبة. [ وَ ب َ ] (ع اِ) یکمرتبه برجستن . (منتهی الارب ). و این برای دفعه است .یکبار جستن . || (اِمص ) دلیری و جرأت . || شرافت و رأفت و جوانمردی . || ازدحام . || رحلت و هجرت . (ناظم الاطباء).
-
جامع تهران
لغتنامه دهخدا
جامع تهران . [ م ِع ِ ت ِ ] (اِخ ) مسجد جامع قدیم تهران یکمرتبه بنا نشده بلکه بتدریج ساخته شده است و از قرائن چنین برمی آید که در عهد شاه عباس ثانی در 1072 هَ .ق . باهتمام رضی الدین نامی ساخته شده است . جامع جدید تهران که به مسجد شاه معروف است و اقام...
-
بغتةً
لغتنامه دهخدا
بغتةً. [ ب َ ت َ تَن ] (ع ق ) ناگاه و یکبارگی و دفعةً. (غیاث ). ناگاه و ناگهان . ج ، بغتات . (ناظم الاطباء). ناگاه . (آنندراج ). ناگاه و بی خبر. (از فرهنگ نظام ). ناگهان . (مهذب الاسماء). بناگاه . فجاءة. فجأت . ناگاهان . غفلةً. یکمرتبه . ناگاهیان . ...
-
غسل
لغتنامه دهخدا
غسل . [ غ ُ ] (ع مص ) تطهیر با آب و زایل کردن چرک و مانند آن با روان کردن آب بدان . و این کلمه مصدر است و بعضی آن را اسم مصدر از اغتسال دانسته اند. (از اقرب الموارد). روان شدن آب است به طور اطلاق . (کشاف اصطلاحات الفنون ). اغتسال . شستن . || در شرع ب...
-
جمرات
لغتنامه دهخدا
جمرات . [ ج َ م َ ] (ع اِ) ج ِ جمرة. یک بار انداختن سنگ .- جمرات العرب ؛ سه جمره است ، بنوضبةبن اد و بنوحارث بن کعب و بنونمیربن عامر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).- جمرات حج ؛ سه موضع است که در آن رمی جمار کنند: جمره ٔ اولی ، جمره ٔ وسطی ، جمره...
-
حراره
لغتنامه دهخدا
حراره . [ ح َ رَ ] (ع اِ) حرارت . قول . تصنیف . ترانه : کخ کخ ؛ حرارة و وجد و حال صوفیان . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ). حال . ملمع. شرقی . عروض البلد. زجل . موشح . موشحه . ترانه . دف زدن بشادی . کان و کان . کاری . موالیا. قوماه . ملعبه ....
-
جلالی
لغتنامه دهخدا
جلالی . [ ج َ ] (اِخ ) تاریخ ... تاریخ جلالی را ملکشاه سلجوقی بسال 471 هَ . ق . وقتی که اعتدال ربیعی در 19 فروردین ماه قدیم واقع بود تأسیس کرد واول سال را در اول حمل (روز اول بهار) قرار داد و بهمین جهت نوروز که تا آنوقت در سال شمسی سیار بود ثابت گرد...
-
بصل نخاع
لغتنامه دهخدا
بصل نخاع . [ ب َ ص َ ل ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجرایی است که مشابهت تامی بمجرای ماهیان دارد ولی از آن وقت ببعد ماده ٔ سریشمی که این مجری را پر کرده مبدل بجوهر سنجابی میشود. خود یکمرتبه مشاهده نموده ام که پس از تولدهم هنوز این مجری باقی بوده ...
-
دانش
لغتنامه دهخدا
دانش . [ ن ِ ] (اِخ ) مرحوم میرزا حسین خان متخلص به دانش از فضلا و شعرای مشهورایران مقیم ترکیه که اغلب در استانبول و گاه نیز درآنکارا (آنقره ) اقامت داشت . وی را تألیفات عدیده است که اغلب آنها بترکی عثمانی است ، از جمله یکی «سرآمدان سخن » است در ترا...