کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکدلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یکدلی
لغتنامه دهخدا
یکدلی . [ ی َ / ی ِ دِ ] (حامص مرکب ) اتحاد و یک جهتی . (آنندراج ). موافقت . اتفاق . یگانگی . (ناظم الاطباء). صفا. مصافات . صمیمیت . خلوص . (یادداشت مؤلف ) : پرآشوب شد کشور سندلی بدان نیکخواهی و آن یکدلی . فردوسی .آن ره و آن یکدلی که با ملک او راست ...
-
جستوجو در متن
-
باهم جوشیدن
لغتنامه دهخدا
باهم جوشیدن . [ هََ دَ ](مص مرکب ) نهایت محبت و رفت وآمد میان دو کس بودن . (یادداشت مؤلف ). انس داشتن . یکدلی در میانه داشتن .
-
یکتویی
لغتنامه دهخدا
یکتویی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) اتحاد. اتفاق . صمیمیت : اگر شما را اندیشه ٔ یکدلی و یکتویی هست بیشتر به قوریلتای حاضر باید آمد. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به یک تو و یکتایی شود.
-
تخالص
لغتنامه دهخدا
تخالص . [ت َ ل ُ ] (ع مص ) با یکدیگر دوستی ویژه داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یکدلی و خلوص دو تن با یکدیگر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از المنجد).
-
هم دلی
لغتنامه دهخدا
هم دلی . [ هََ دِ ] (حامص مرکب ) وفاق . یکدلی . (یادداشت مؤلف ) : جاهل ار با تو نماید هم دلی عاقبت زخمت زند از جاهلی . مولوی .پس زبان محرمی خود دیگر است هم دلی از هم زبانی بهتر است .مولوی .
-
هم پشتی
لغتنامه دهخدا
هم پشتی . [ هََ پ ُ ] (حامص مرکب ) مدد و معونت و یکدیگر را یاری کردن : هم پشتی و یکدلی و موافقت میباید. (تاریخ بیهقی ). از هم پشتی دشمنان اندیش نه از بسیاری ایشان . (مرزبان نامه ).اگرچه مرا با چنین برگ و سازبه هم پشتی کس نیاید نیاز.نظامی .
-
دلفروش
لغتنامه دهخدا
دلفروش . [ دِ ف ُ ] (نف مرکب ) دل فروشنده . فروشنده ٔ دل : چون به صد جان یکدلی نتوان خریددلفروشان را دکان دربسته به .خاقانی .دلفروشی بجهان بودی ای کاش که من بدهم جان بخرم دل به تو گویم که ببر.؟
-
مجادلی
لغتنامه دهخدا
مجادلی . [ م ُ دِ ] (حامص ) حالت و عمل کسی که جدل کند و ستیزه در سخن پیش آرد. (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر) : این خبر و مجادلی ، نیست نشان یکدلی گردن این خبر بزن شحنه ٔ کبریا تویی .مولوی (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس ، ایضاً).
-
خداپرستی
لغتنامه دهخدا
خداپرستی . [ خ ُ پ َ رَ ](حامص مرکب ) عمل پرستیدن خدا. حالت پرستیدن خدا. حالت اعتقاد خدا (یادداشت بخط مؤلف ). تدین . دینداری . (ناظم الاطباء) : در همه حالها راستی و یکدلی و خداپرستی خویش اظهار کرده است . (تاریخ بیهقی ).در پرستشگهی گرفته قرارنیستم جز...
-
طویت
لغتنامه دهخدا
طویت . [ طَ وی ی َ ] (ع اِ) راز. (منتهی الارب ). اندیشه . (دهار) (دستوراللغة). نیت . ضمیر. (منتخب اللغات ). دل . (مهذب الاسماء). درون : وجوه لشکر و اعیان و حشم را بخواند و گفت شما عادت من در خلوص عبودیت و صفای عقیدت و طویت و یکدلی و مناصحت و عرفان حق...
-
هواخواهی
لغتنامه دهخدا
هواخواهی . [ هََ خوا / خا ] (حامص مرکب ) طرفداری . دوستی . علاقه . مساعدت . معاضدت . (یادداشت بخط مؤلف ) : آن میل ها و هواخواهی ها که دیده آمده بود بنشست . (تاریخ بیهقی ). از جانب وی همه راستی و یکدلی واعتقاد راست و هواخواهی بوده است . (تاریخ بیهقی ...
-
جسمانی
لغتنامه دهخدا
جسمانی . [ ج ِ نی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است به جسم . هر چیز که به جسم منسوب بود. مقابل روحانی . || در اصطلاح ، آن چیزی باشد که در جسم حلول کند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) : ذات جسمانی او کز دم روحانی بودنه ز صلصال ز مشک هنر آمیخته اند. خاقانی .دل که ب...
-
خلوص
لغتنامه دهخدا
خلوص . [ خ ُ ] (ع اِ) دردی و ثفل که در تک خلاصه ٔ روغن نشیند. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || (اِمص ) بی آمیغی . صافی . پاکی . (یادداشت به خط مؤلف ).- خلوص ارادت ؛ پاکی ارادت . بی آمیغی ارادت .- خلوص اعتقاد ؛ پاکی اعتقاد : حال هر دو... در خلوص ...
-
مصافات
لغتنامه دهخدا
مصافات . [ م ُ ] (ع مص ) مصافاة. (ناظم الاطباء). رجوع به مصافاة شود. با هم دوستی کردن . با کسی دوستی به اخلاص داشتن . (یادداشت مؤلف ). با کسی دوستی ویژه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). دوستی کردن با کسی به پاکی . || (اِمص ) دوستی خالص...