کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یِر به یِر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
یر
لغتنامه دهخدا
یر. [ ی َرر ] (ع اِ، از اتباع ) از اتباع شر است : هذا الشر والیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
پاک دی یر
لغتنامه دهخدا
پاک دی یر. [ ک ُ ی ِ ] (اِخ ) کرسی لوار بدامنه ٔ کوه مادِلن دارای 1936 تن سکنه .
-
جستوجو در متن
-
یره
لغتنامه دهخدا
یره . [ ی َ رَ ] (ترکی ، اِ) در ترکی به معنی زمین است . (آنندراج ) (از غیاث ). در لهجه ٔ امروز آذربایجان یِر گویند.
-
لندینیر
لغتنامه دهخدا
لندینیر. [ ل ُ یِر ](اِخ ) نام کرسی بخش سِن سُفلی از ولایت دیپ به فرانسه . دارای 1117 تن سکنه .
-
لسدیگیر
لغتنامه دهخدا
لسدیگیر. [ ل ِ یِر ] (اِخ ) فرانسوا دوک دو. مارشال فرانسه و امیر الامراء به عهد هانری چهارم و لوئی سیزدهم و یکی از مشهورترین کاپیتن های زمان خود. مولد سن بنه دو شامپسر (هُت - آلپ ) (1543-1626 م .).