کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یوی
لغتنامه دهخدا
یوی . [ ی ُ وَی ی ] (اِخ ) ظاهراً نام مردی است و یویّیّون از اهل ساوه بدو منسوبند و از جمله ٔ آنان است نصربن احمد الیویی که حافظ ابوطاهر السلفی بعضی اناشید از وی روایت کند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به تاج العروس چ مصر ج 10 ص 421 شود.
-
یوی
لغتنامه دهخدا
یوی . [ی َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به یاء آخرین حرف هجاء. (یادداشت مؤلف ). نسبت به یاء. (تاج العروس ). یائی .
-
جستوجو در متن
-
یاء
لغتنامه دهخدا
یاء. (ع اِ) آنچه بماند از شیر در پستان گوسفند. (مهذب الاسماء). شیر باقی مانده در پستان زن . (ناظم الاطباء) . باقی شیر در پستان . ج ، یاآت . و نسبت بدان یائی و یاوی و یوی باشد. (تاج العروس ).