کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یونجه زار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یونجه زار
لغتنامه دهخدا
یونجه زار. [ یُن ْ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن یونجه کاشته اند. ارض مقضاب . (یادداشت مؤلف ).
-
یونجه زار
لغتنامه دهخدا
یونجه زار. [ یُن ْ ج َ /ج ِ ] (اِخ ) از دهات پیرامون تهران میان فرحزاد و امامزاده داود است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 350).
-
واژههای مشابه
-
کل یونجه
لغتنامه دهخدا
کل یونجه . [ ک ُ ی ُ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالک است که در بخش مریوان شهرستان سنندج واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
یونجه لو
لغتنامه دهخدا
یونجه لو. [یُن ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوری چای بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، واقع در 36هزارگزی شمال باختر قره آغاج ، با 290 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ جیران و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
جستوجو در متن
-
ینجه زار
لغتنامه دهخدا
ینجه زار. [ ی ُ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام محلی است به شمال غربی تهران در راه امامزاده داود. (یادداشت مؤلف ). یونجه زار.
-
سپست زار
لغتنامه دهخدا
سپست زار. [ س ِ / س َ پ ِ ] (اِ مرکب ) یونجه زار و زمینی که در آن یونجه کاشته باشند. (ناظم الاطباء). زمینی که در آن سپست کشته اند.
-
اسفستی
لغتنامه دهخدا
اسفستی . [ اِ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به اسفست . || (اِ) یونجه زار. (شعوری ).
-
مقضاب
لغتنامه دهخدا
مقضاب . [ م ِ ] (ع ص ، اِ) سپست زار. (مهذب الاسماء). ارض مقضاب ؛ زمین بسیارعلف . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یونجه زار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || رجل مقضاب ؛ مرد بسیاربرنده . (از اقرب الموارد). || داس . مِقْضَ...
-
مقضبة
لغتنامه دهخدا
مقضبة. [ م َ ض َ ب َ ] (ع اِ) اسپست زار. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یونجه زار. ج ، مقاضب و مقاضیب . (از ذیل اقرب الموارد). || روییدنگاه درختان که از آن کمان سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
فرح زاد
لغتنامه دهخدا
فرح زاد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران ، واقع در 9هزارگزی باختر تجریش و 12هزارگزی تهران . ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ کوهستان ، سردسیر و دارای 1200 تن سکنه است . از قنات مشروب میشود. در بهار از رودخانه ٔ تنگه یونجه زار نیز ا...
-
کیگا
لغتنامه دهخدا
کیگا. (اِخ ) دهی از بخش کن شهرستان تهران است و 475 تن سکنه دارد. بقعه ٔ امام زاده داود که در تابستان زائران از تهران به زیارت آن می روند در سه هزارگزی این ده واقع است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). از قرای بلوک کن و سولقان و ارنگه در ایالت تهران و...
-
اسپست
لغتنامه دهخدا
اسپست . [ اَ پ ِ / اِ پ ِ ] (اِ) علفی است که بترکی یونجه خوانند و معرّب آن فصفصه است و تخم آنرا بذرالرطبة گویند. (برهان ). اسفست . سپست . (جهانگیری ). قَضْب . قضبة. قَت . یُنجه : ذُرق ؛ گیاهی است که آن را حندقوق گویند و بفارسی اسپست دشتی است . خلیط؛ ...