کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یومئذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یومئذ
لغتنامه دهخدا
یومئذ. [ ی َ م َ ءِ ذِن ْ ] (ع ق مرکب ) در این روز و در این هنگام و در آن زمان و در آن هنگام . (ناظم الاطباء).به معنی امروز است . (آنندراج ). آن روز. (مهذب الاسماء). آن روز و در آن روز. (دهار). و رجوع به یوم شود.
-
جستوجو در متن
-
ناضرة
لغتنامه دهخدا
ناضرة. [ ض ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث ناضر. رجوع به ناضر شود. || درخشنده . تابان . قوله تعالی : وجوه یومئذ ناضرة؛ ای مشرقة. (ناظم الاطباء).
-
مستبشرة
لغتنامه دهخدا
مستبشرة. [ م ُ ت َ ش ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث مستبشر که نعت فاعلی است از استبشار. شادان . شادشونده : وجوه یومئذ مسفرة. ضاحکة مستبشرة. (قرآن 38/80 و 39). و رجوع به استبشار شود.
-
لاخ
لغتنامه دهخدا
لاخ . (ع ص ) کج دهن (مشتقة من الالخی و بتثلیث الخاء) روی حدیث ابن عباس فی قصة اسماعیل و هاجر علیهما السلام و الوادی یومئذ لاخ . (منتهی الارب ).
-
مشترک
لغتنامه دهخدا
مشترک . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) شرکت دارنده در چیزی . کسی که با دیگری در ملکی شریک است . انباز. شریک : فاًنّهم یومئذ فی العذاب مشترکون . (قرآن 33/37). || کسی که مجله ای یا روزنامه ای را برای مدت شش ماه یا یک سال آبونمان شود. ج ، مشترکین .
-
الملک
لغتنامه دهخدا
الملک . [ اَ م ُ ک ُ لِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) (مثل ) پادشاهی خدای راست . مأخوذ از آیه ٔ «والملک یومئذ ﷲ» (قرآن 56/22). یا آیاتی نظیر آنست . رجوع به ملک شود.
-
متحرف
لغتنامه دهخدا
متحرف . [ م ُ ت َ ح َرْ رِ ] (ع ص ) برگردنده و میل کننده . (آنندراج ). واپس شونده و جاخالی کننده . (از اقرب الموارد): و من یولهم یومئذ دبره الا متحرفاً لقتال . || متغیر و واژگون . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
اخلاء
لغتنامه دهخدا
اخلاء.[ اَ خ ِل ْ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ خلیل . دوستان : الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدوّ الاّ المتقین . (قرآن 67/43). اَخِلّاءُ هذاالزمان جواسیس العیوب . (علی ع ).ملکا اسب تو و زرّ تو و خلعت توبنده را نزد اخلّا بفزوده ست اجلال .فرخی .
-
باسرة
لغتنامه دهخدا
باسرة. [س ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث باسر. روی ترش و بدهیأت و غمگین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیره . کریه اللقاء شدیدالعبوس : و وجوه یومئذِ باسرة؛ رویهاست درآن روز تیره . (قرآن 24/75). و رجوع به باسر شود.
-
خاشعة
لغتنامه دهخدا
خاشعة. [ ش ِ ع َ ] (ع ص ) زن خشوع کننده . مؤنث خاشع. ج ، خاشعات : ابصارها خاشعة. (قرآن 79 / 9). وجوه یومئذ خاشعة. (قرآن 88 / 2). انک تری الارض خاشعة. (قرآن 41 / 39). و الخاشعین و الخاشعات . (قرآن 33 / 35).
-
غداتئذ
لغتنامه دهخدا
غداتئذ. [ غ َ ت َ ءِ ذِن ْ ] (ع ق مرکب ) در آن بامداد. ترکیبی است از غداة و اذ مانند یومئذ، حینئذ و امثال آنها، و اذ ظرف زمان است که به گذشته اختصاص دارد و جز به جمله اضافه نشود و گاهی مضاف الیه را حذف کنند و به عوض آن تنوین آرند و (ذال ) را برای دفع...
-
زدر
لغتنامه دهخدا
زدر. [ زَ ] (ع مص ) بازگشتن و فعل آن از باب نصر است . (از منتهی الارب ). لغتی است در «صدر» و از این لغت است قرائت «یومئذ یزدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم » (قرآن 6/99) بجای یصدر. (از اقرب الموارد) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به لسان العرب ذیل...
-
طحربة
لغتنامه دهخدا
طحربة. [ طُ رُ ب َ ] (ع اِ) لته پاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ).و قیل خاص بالجحد. یقال : ما علیه طحربة؛ ای شی ٔ من اللباس . (منتهی الارب ). و منه حدیث القیامة: تدنو الشمس من رؤس الناس و لیس علی احد منهم یومئذ طحربة و ما فی السماء طحربة؛ ای شی ٔ من ...
-
لبنی
لغتنامه دهخدا
لبنی . [ ل ُ نا ] (اِخ ) نام دختری ادیبه از مردم اندلس ، مشهور به زیبائی و عالم بعلم صرف و حساب و شعر و دیگر فنون ادب و حسن خط و از کتاب حکم بن عبدالرحمن الثالث . (قاموس الاعلام ترکی ). زرکلی در الاعلام بنقل از بغیةالوعاة (ص 383) آرد: لبنی (وفات 394 ...