کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یوم
لغتنامه دهخدا
یوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ایاویم . (ناظم الاطباء). روز. ج ، ایام . (مهذب الاسماء). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایوام و یوم...
-
یوم
لغتنامه دهخدا
یوم . [ ی َ ] (ع مص ) روز گردیدن . (منتهی الارب ). || بدبخت روز گردیدن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
ذات یوم
لغتنامه دهخدا
ذات یوم . [ ت َ ی َ مِن ْ ] (ع ق مرکب ) روزی . (دهار). در روزی . بروزی . روزی از روزها.
-
قتل یوم
لغتنامه دهخدا
قتل یوم . [ ق َ ی ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ای نیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. در 17هزارگزی شمال نورآباد و 19هزارگزی خاور اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه واقع است . سکنه ٔ آن 50 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
طواف یوم النحر
لغتنامه دهخدا
طواف یوم النحر. [ طَ ف ُ ی َ مِن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) مانند طواف زیارت عبارت از گردش در اطراف خانه ٔ کعبه است در یکی از ایام ماه قربان هفت نوبت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
شافع یوم الحساب
لغتنامه دهخدا
شافع یوم الحساب . [ ف ِ ع ِ ی َ مُل ْ ح ِ ] (اِخ ) شافع روز جزا، رسول اکرم صلی اﷲ علیه و سلم .
-
جستوجو در متن
-
حدود
لغتنامه دهخدا
حدود. [ ح َ ] (اِخ ) (یوم ...) از ایام عرب . رجوع به یوم حدود شود.
-
یوخ
لغتنامه دهخدا
یوخ . (ع اِ) این صورت را لیث آورده و معنی آن نگفته است و گفته است بر این بنا جز یوم نیامده است . (ازمنتهی الارب ). یوم . (ناظم الاطباء). رجوع به یوم شود.
-
سبسیر
لغتنامه دهخدا
سبسیر. [ س َ ] (اِخ ) (یوم ...) یوم سبسیر ذی طریف ، از ایام عرب است . (از معجم البلدان ). و رجوع به یوم شود.
-
امیل
لغتنامه دهخدا
امیل . [ اَ ] (اِخ ) یوم الامیل ؛ جنگی که در آن بسطام بن قیس کشته شد، و آنرا یوم الحسن و یوم فلک الامیل نیز گویند. (از مجمع الامثال میدانی ).
-
خندمه
لغتنامه دهخدا
خندمه .[ خ َ دَ م َ ] (اِخ ) کوهی است بمکه . (منتهی الارب ).- یوم الخندمة ؛ یوم الفتح . (از مجمع الامثال میدانی ). رجوع به یوم الفتح شود.
-
عمر
لغتنامه دهخدا
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن بکیر. از اصحاب حسن بن سهل . او اخباری و راویه ونسابه است و کتاب معانی القرآن را فراء برای او نوشت . او راست : یوم الغول ، یوم الظهر، یوم ارمام ، یوم الکونة و یوم منابض . (از ترجمه ٔ الفهرست ابن الندیم ).
-
بشر
لغتنامه دهخدا
بشر. [ ب ِ ] (یوم ...) (اِخ ) نام کوهی است و یوم البشر را بنام یوم الحجاف نیز خوانند. (از مجمع الامثال میدانی ). و رجوع به یوم و متن مزبور شود. || یوم البشر، جنگ دیگری است که قبیله ٔ قیس بر ضد تغلب کرده و ازجنگهای عصر اسلام است . و رجوع به مجمع الامث...