کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یوش
لغتنامه دهخدا
یوش . (اِ) تفحص و تجسس و جستجو. (ناظم الاطباء). تفحص و تجسس کردن و جستجو نمودن باشد. (آنندراج ) (برهان ). جستن و تفحص نمودن و پژوهش کردن است و آن را یوز نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). و رجوع به یوز شود. || شکار و صیادی . (ناظم الاطباء).
-
یوش
لغتنامه دهخدا
یوش . (اِخ ) دهی است از دهستان اوزرود بخش نور شهرستان آمل ، واقع در 7000گزی باختر بلده و 42000گزی خاور شوسه ٔ چالوس (حدود کندوان ). آب آن از رودخانه ٔ اوزرود و چشمه سارهای متعدد و راه آن مالرو است . زمستان اکثر سکنه جهت تأمین معاش کارگری به حدود قشل...
-
یوش
لغتنامه دهخدا
یوش . [ ی َ / یُو ] (ص ) تاریک و تیره . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
رزم یوش
لغتنامه دهخدا
رزم یوش . [ رَ ] (نف مرکب ) رزم یوز. جنگاور. (فرهنگ فارسی معین ). جنگجوی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). به معنی جنگجو آمده . (فرهنگ لغات شاهنامه ) (آنندراج ) (انجمن آرا) : نه پیدا بد از خون تن رزم یوش که پولادپوش است یا لعل پوش . اسدی .زره پوش...
-
جستوجو در متن
-
علمون
لغتنامه دهخدا
علمون . [ ] (اِخ ) همان علمت است که در یوش بدین صورت آمده است . رجوع به علمت شود. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
علمت
لغتنامه دهخدا
علمت . [ ] (اِخ ) (پوشش ) شهری است منسوب به سبط لاوی ،که در قسمت بن یامین بود. این لغت در یوش ، بصورت علمون خوانده شده است . و بعضی بر آنند که علمت همان علمیت جدید است که بفاصله ٔ چهار میل از شمال شرقی قدس ویک میل از عناتا واقع است . (از قاموس کتاب م...
-
حفاریم
لغتنامه دهخدا
حفاریم . [ ] (اِخ ) (بمعنی دو حفره ) یکی از شهرهای عساکر که در نزدیکی شونم بود. (یوش 19:19). یوسیبیوس و جرم گمان میبرند که شهر مرقوم بمسافت 6 میل بشمال شرقی لیجیو واقع بود و تخمیناً 6 میل بشمال شرقی لجون و دو میل بمغرب سولم [شونم ] مانده دهی واقع است...
-
رزم یوز
لغتنامه دهخدا
رزم یوز. [ رَ] (نف مرکب ) رزم یوش . رزمساز. (آنندراج ). جنگاور. جنگجو. رزم توز. (فرهنگ فارسی معین ). جنگجوی . (ناظم الاطباء). به معنی جنگجوی باشد، چه یوز به معنی تفحص و تجسس و جستجو کردن هم آمده است . (برهان ) : بدان آبگون خنجر نیوسوزچو شیر ژیان ماند...
-
ازرود
لغتنامه دهخدا
ازرود. [ اُ زِ ] (اِخ ) اوزرود. یکی از بلوک ناحیه ٔ نور در مازندران . مرکز وی یوش یا بلده . عده ٔ قری 18 و جمعیت تقریبی 4450 تن . حدّ شمالی نیچرستاق کجور، شرقی کمررود، جنوبی لورا و شهرستانک و غربی بیرون بشم کلارستاق . (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 2...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن مسلم الغنوی البصری . عقیلی غالب احادیث او را موهوم می داند و سپس سیاق این حدیث مرفوع ابراهیم بن المعتمر العروقی را که از خالد و خالداز برأبن یزید از قتادة از انس آورده است نیکو میداند: «یوش» أن یملاء اﷲ ایدیکم من الع...
-
پلنگ
لغتنامه دهخدا
پلنگ . [ پ َ ل َ ] (اِ) جانوری است از رده ٔ پستانداران از راسته ٔ گوشتخواران جزو تیره ٔ گربه سانان با خالهای سیاه روی پوست و گونه های متعدد. گویند که دشمن شیر است . (از فرهنگ فارسی معین ) (از برهان قاطع). جانوری شبیه گربه از جنس یوزپلنگ که در افریقا ...