کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یورت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یورت
لغتنامه دهخدا
یورت . (ترکی ، اِ) یرت . (ناظم الاطباء). جا و مکان را گویند. (آنندراج ). مسکن و منزل . یورد. هریک از اتاقهای خانه : این خانه دارای ده یورت است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یرت و یورد شود. || محل خیمه و خرگاه . زمین که صحرانشینان خیمه های خود را آنجا...
-
واژههای مشابه
-
گل یورت
لغتنامه دهخدا
گل یورت . [ گ ُ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیرچایی بخش ترکمان شهرستان میانه که در 25هزارگزی شمال خاوری بخش و 12هزارگزی راه شوسه ٔ میانه به تبریز واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 86 تن است . آب آنجا از ایشلق تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهال...
-
الغ یورت
لغتنامه دهخدا
الغ یورت . [ اُ ل ُ ] (اِخ ) نام دیگر ناحیه ٔ کلوران و قراقوم است و به اردوبالغ مشهور است . یازده تن و بقولی نوزده تن از فرزندان چنگیزخان در آنجا بر مسند خانی نشسته اند. رجوع به حبیب السیر چ سنگی تهران جزو اول از ج 3 ص 18 و 21 و هم اردوبالغ و قراقوم ...
-
جستوجو در متن
-
یورد
لغتنامه دهخدا
یورد. [ یُرْ ] (ترکی ، اِ) حجره . اتاق . یورده . یوردی . (ناظم الاطباء). یورت . یرت . یرد. سامان . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یورت شود.
-
یورتچی
لغتنامه دهخدا
یورتچی . (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که تعیین یورت می کند. (ناظم الاطباء). رائد. (یادداشت مؤلف ).
-
یورده
لغتنامه دهخدا
یورده . [ یُرْ دَ / دِ ] (ترکی ، اِ) یورد. (ناظم الاطباء). و رجوع به یورت شود.
-
یرد
لغتنامه دهخدا
یرد. [ ی ُ ] (ترکی ، اِ) یرت . یورد. یورت . جا. منزل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یرت شود.
-
اتابای
لغتنامه دهخدا
اتابای . [ اَ ] (اِخ ) آتابای . نام طایفه ای از ترکمانان ساکن ایران مرکب از دو هزار خانوار و از آق قلعه و گرسان تا اَترک یورت آنان است .
-
گندزلو
لغتنامه دهخدا
گندزلو. [ گ ُ دِ زُ ] (اِخ ) از ایلات مخصوص شوشتر و یورت آنها از بند داود تا شوشتر و از آنجاتا نزدیک کوهانک و اطراف رود دزفول میباشد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 92). و رجوع به مدخل بعد شود.
-
یورتگه
لغتنامه دهخدا
یورتگه . [ گ َه ْ ](اِ مرکب ) جای بودن و خانه . (آنندراج ) : لیک اگر یورتگه ز عز سازندهم از او خرگهیت پردازند. سنایی .از پناه حق حصاری به ندیدیورتگه نزدیک آن دز برگزید. مولوی .|| بعضی به معنی جای و چوکی نوشته . (از آنندراج ). و رجوع به یورت و یورد شو...
-
خرسنگ
لغتنامه دهخدا
خرسنگ . [ خ َ س َ ] (اِخ ) نام یکی از مراتع یا یورت های دره لار است از ده های لاریجان . (از مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 115). نام گردنه ای است بین رودبار و لار در ایالت طهران . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
گورخانه
لغتنامه دهخدا
گورخانه . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طارم پایین بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 17 هزارگزی شمال خاوری سیردان و 3 هزارگزی راه عمومی . کوهستانی و سردسیر است و 648 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ سمنگان و یلی یورت تأمین میشود. محصول آن غلات و ز...
-
آل کثیر
لغتنامه دهخدا
آل کثیر. [ ل ِ ک َ ] (اِخ ) نام قبیله ای بخوزستان مرکب از سه هزار خانوار در غرب و جنوب رود دزفول که در سیاه چادرها منزل دارند و در قریه ٔ قومات نیز نزدیک سیصد خانوار از این قبیله ساکن است و این قبیله به تیره های سعد و عنافجه و ضیاغمه و جز آن منشعب می...