کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یمن جنوبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یمن جنوبی
لغتنامه دهخدا
یمن جنوبی . [ ی َ م َ ن ِ ج َ / ج ُ ] (اِخ ) جمهوری یمن جنوبی در سال 1967 م . براثر قیام و پیکار وطن خواهان از زیر سلطه ٔ 129ساله ٔ استعماربه در آمد و استقلال یافت . در همان سال سازمان ملل متحد آن را به عنوان یکصدوبیست وچهارمین عضو و جامعه ٔ کشورهای ...
-
واژههای مشابه
-
علامه ٔ یمن
لغتنامه دهخدا
علامه ٔ یمن . [ ع َل ْ لا م َ ی ِ ی َ م َ ] (اِخ ) امیر ابوسعید نشوان بن سعیدبن نشوان حمیری ، معروف به قاضی [ و مکنی به ابوالحسن (ریحانة الادب ) ]. از اشراف و بزرگ زادگان و علمای یمن در قرن ششم هجری . وی شاعرو ادیب نیز بود. او خود را از نوادگان پادشا...
-
ابناء یمن
لغتنامه دهخدا
ابناء یمن . [ اَ ءِ ی َ م َ ] (اِخ ) رجوع به ابناء شود.
-
تبع یمن
لغتنامه دهخدا
تبع یمن . [ ت ُب ْ ب َ ع ِ ی َ م َ ] (اِخ ) رجوع به تبع شود.
-
دریای یمن
لغتنامه دهخدا
دریای یمن . [ دَرْ ی ِ ی َ م َ ] (اِخ ) بحر احمر، آنجا که مجاور یمن است . رجوع به بحر یمن ذیل بحر و التفهیم ص 167 شود.
-
رسولیان یمن
لغتنامه دهخدا
رسولیان یمن . [ رَ ن ِی َ م َ ] (اِخ ) یا رسولیان یا ائمه ٔ رسولی یا آل رسول . از سلاطین قدیم یمن که بنوشته ٔ لین پول از 626 تا 858 هَ . ق . / (برابر 1229 تا 1454 م . در آن سرزمین سلطنت کرده اند. لین پول نام سیزده تن از آنان را ذکر کرده است . رجوع به...
-
طاهریان یمن
لغتنامه دهخدا
طاهریان یمن . [ هَِ ن ِ ی َ م َ ] (اِخ )بنی طاهر در یمن جانشین رسولیان گردیدند، و تا زمان تسخیر عربستان بدست «قانصوه الغوری » از سلاطین ممالیک مصر باقی بودند، عربستان کمی بعد به تصرف ترکان عثمانی درآمد، ولی همین که ایشان آنرا در سال 923 هَ .ق . / 151...
-
سنگ یمن
لغتنامه دهخدا
سنگ یمن . [ س َ گ ِ ی َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از عقیق . (غیاث ) (آنندراج ).
-
شعری یمن
لغتنامه دهخدا
شعری یمن . [ ش ِ ی ِ ی َ م َ ] (اِخ ) شعرای یمانی : گر بر شعری یَمن یُمن مثال تو رسدمسخ شود سهیل وار ار نکند مسخری . خاقانی .و رجوع به شعرای یمانی شود.
-
اذواء یمن
لغتنامه دهخدا
اذواء یمن . [ اَذْ ءِ ی َ م َ ] (اِخ ) نام منزلتی در یمن دون تبابعه ، و جمع آن ذَوون و اذواء است از آنرو که لقب ایشان مبدو به ذو باشد چون : ذوالمنارو ذوالأعواد و ذویزن و ذوجدن و ذونواس و ذوانواح .
-
خوش یمن
لغتنامه دهخدا
خوش یمن . [ خوَش ْ / خُش ْ ی ُ ] (ص مرکب )مقابل بدیمن . بایمن . (یادداشت مؤلف ). مؤلف در یادداشتی نویسد که خوش یمن و مقابل آن بدیمن هر دو غلط است اما بدیمن را مؤلف منتهی الارب مکرر آورده است .
-
جستوجو در متن
-
دریای عرب
لغتنامه دهخدا
دریای عرب . [ دَرْ ی ِ ع َ رَ ](اِخ ) بحرالعرب . بحر احمر. رجوع به بحراحمر ذیل بحرشود. || دریائی واقع در ساحل یمن جنوبی وقسمتی از جنوب عربستان . بحرالعرب . دریای عربستان .- دریای عربستان ؛ دریای عرب .
-
یریم
لغتنامه دهخدا
یریم . [ ی َ ] (اِخ ) قلعه ای به یمن در کوههای تیس . (از معجم البلدان ). قصبه ٔ مرکزی در سنجاق صنعاء یمن و در فاصله ٔ 25 ساعت راه صنعاء واقع است . سکنه ٔ آن 6000 تن و یک قلعه و چهار باب مسجد و 120 باب دکان و 3 باب کاروانسرا دارد ودر طرف جنوبی چشمه ای...