کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یللی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یللی
لغتنامه دهخدا
یللی . [ ی َ ل َ لی / ی َل ْ ل َ لی ] (اِ)بانگ و فریادی که در حالت مستی و یا هنگام رسیدن خبر خوش می نمایند. (ناظم الاطباء). کلمه ای است که در وقت مستی و سماع و ذوق می گویند. (آنندراج ) : از غم ایام رستم یللی . مولوی .داد مطرب دف به دستم یللی بالی از ...
-
جستوجو در متن
-
یلی زن
لغتنامه دهخدا
یلی زن . [ ی َ لی / ی َل ْ لی زَ ] (نف مرکب ) خواننده و سازنده . (ناظم الاطباء). خواننده و سازنده را گویند. (آنندراج ) (برهان ). یللی زن : گشته یلی زن همه بر بانگ نی همچو زنان یله از بهر می . میرخسرو (از آنندراج ).و رجوع به یللی و یللی زن شود.
-
شد عراقی
لغتنامه دهخدا
شد عراقی . [ ش َدْ دِ ع ِ ] (اِ مرکب ) نام ومقامی است و هم صوتی که پهلوانان عراق و لوطیان به آواز بلند دردناک در عالم مستی برمیکشند و الفاظ آن بیشتر یللم و یللی باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
یلی
لغتنامه دهخدا
یلی . [ ی َ لی / ی َل ْ لی ] (اِ) یللی . بانگ و فریادی که در حالت مستی و یا هنگام رسیدن خبر خوش می نمایند. (ناظم الاطباء). رجوع به یللی شود. || به زیر آمدن چیزی از چیزی و اندیشه از دل . (از احوال و اشعار رودکی ذیل ص 1090) : ز اسب یلی آمد آن گه نرم نر...
-
عابد
لغتنامه دهخدا
عابد. [ ب ِ ] (اِخ ) بیرمی لاری . از شعرا است . هدایت نویسد: نامش زین العابدین و معروف به شاه زند است . اشعار بطریق عرفا بسیار دارد از آن جمله است :آستین برمیفشاندم در سماع دست یار آمد بدستم یللی . (مجمع الفصحاء ج 1 ص 339).او راست : روضة المؤمنین . ...
-
تلالا
لغتنامه دهخدا
تلالا. [ ت َ ] (اِ صوت )نفس و صوت خوانندگی و گویندگی و آنرا تلالا و تلاتلا نیز گویند. (انجمن آرا) (از آنندراج ). آواز و صدای خوانندگی و سازندگی . (ناظم الاطباء). و آن را تللی و یللی نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به تلاتلا شود. || (اِ) در بی...