کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یقین بدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
یقین کاشانی
لغتنامه دهخدا
یقین کاشانی . [ ی َ ن ِ کا ] (اِخ ) میرزا جلال کاشانی ، متخلص به یقین . از شاعران خوش بیان و مضمون یاب قرن یازدهم هجری بود. بیت زیر از اوست :رفت از برم چنانکه به گردش نمی رسم کی عمر رفته را به دویدن توان گرفت .(از صبح گلشن ص 616) (از فرهنگ سخنوران ).
-
روز یقین
لغتنامه دهخدا
روز یقین . [ زِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت : یقین بشنو از من که روز یقین نبینند بد، مردم نیک بین . سعدی .دوای خسته و جبر شکسته کس نکندمگر کسی که یقینش بود بروز یقین .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
هلج
لغتنامه دهخدا
هلج . [ هََ ] (ع مص ) آگاهی دادن از آنچه گرویده نیست بدان . (منتهی الارب ). آنچه بدان یقین نیست از اخبار. || (اِ) آنچه در خواب بینی جز رؤیای صادق . || سبک ترین خواب . (از اقرب الموارد).
-
شک کردن
لغتنامه دهخدا
شک کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شک افتادن . تردید کردن . خلاف یقین کردن . ارتیاب . مراء. ممارات . مریه . امتراء. بیقره . (از یادداشت مؤلف ) : هیچ شک می نکنم کآهوی مشکین تتارشرم دارد ز تو مشکین خط آهوگردن . سعدی .هر جای که بگذری بدان خوبی کس ش...
-
منیة
لغتنامه دهخدا
منیة. [ م ُ ی َ / م ِ ی َ ] (ع اِ) آرزو. ج ، مُنی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار). آرزوو مراد و آنچه بدان آرزو کنند. ج ، مُنی ̍. (از اقرب الموارد). خواهش و آرزو. ج ، مُنی ̍. (ناظم الاطباء).- منیةالناقة ؛ ایامی پس از لقاح که هنوز بارداری ماده شتر ...
-
دام کردن
لغتنامه دهخدا
دام کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعبیه ٔ دام . ساختن دام . نهادن دام . چیدن دام . || حیله و اسباب مکر ساختن : ای کام دلت دام کرده دین راهشدار که این راه انبیا نیست . ناصرخسرو.کسی که دام کند نام نیک از پی نان یقین بدان تو که دامست نانش مر جان را. (از ...
-
ره بردن
لغتنامه دهخدا
ره بردن . [ رَه ْ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) راهی شدن . عازم شدن . رفتن . (یادداشت مؤلف ) : من ره نمی برم مگر آنجا که کوی دوست من سر نمی نهم مگرآنجا که پای یار. سعدی . || راه پیدا کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : اندر بیابانهای سخت ره برده ای بی راهبروین از تو...
-
فکری
لغتنامه دهخدا
فکری . [ ف ِ ] (اِخ ) گیلانی . درویشی صاحب ذکر و، بیخویشی نیکوفکر، سالکی وارسته و موحدی بتحقیق پیوسته ، رندی دانا و مردی بینا... این رباعی از اوست :تا از غم هرچه هست بی غم نشوی تا خاک ره مردم عالم نشوی تا قطع نظر از خودی خود نکنی این نکته یقین بدان ک...
-
اطمینان
لغتنامه دهخدا
اطمینان . [ اِ ] (ع مص ) اطمئنان . اطمینان به چیزی ؛ آرامیدن و قرار گرفتن بدان . و فی الحدیث عن النبی (ص ) فی تعلیم الصلوة: ثم ارکع حتی تطمئن راکعاً ثم ارفع حتی تعتدل قائماً ثم اسجد حتی تطمئن ساجداً. (از منتهی الارب ). طمأنینة. (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
عقیده
لغتنامه دهخدا
عقیده . [ ع َ دَ / دِ ] (ع اِ) عقیدة. عقیدت . هر چیز که شخص بدان اعتقاد دارد و یقین بر آن دارد و نمشته و پنداشتی . (ناظم الاطباء). آنچه بدان گروند و تصدیق کنند. آنچه بدان باور دارند. آنچه بدان گرویده اند. ج ، عَقاید. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به ...
-
بصیرة
لغتنامه دهخدا
بصیرة. [ ب َ رَ ] (ع اِمص ) بصیرت . بینایی .ج ، بصائر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نظر. (المنجد). || یقین . (ناظم الاطباء) (ترجمان جرجانی ص 26) (منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ). || زیرکی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). هوشیاری . || مابین دو شقه ٔ خان...
-
عقیدت
لغتنامه دهخدا
عقیدت . [ ع َ دَ ] (ع اِ) عقیدة. عقیده . عقیده و پنداشتی .(ناظم الاطباء). آنچه انسان بدان اعتقاد و یقین دارد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عقیدة و عقیده شود : اگر بهتر نگریسته بود خبث عقیدت او... مشاهدت افتد. (کلیله و دمنه ). لاجرم به میامن این نیتها...
-
تسامع
لغتنامه دهخدا
تسامع. [ ت َ م ُ ] (ع مص ) از یکدیگر شنیدن و فاش شدن خبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مشهور شدن بین مردم و شنیدن بعضی از بعضی دیگر. (از متن اللغة). شنیدن بعضی از بعضی دیگر و تناقل آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). نقل کردن مطلبی از غی...
-
چشم خرد
لغتنامه دهخدا
چشم خرد. [ چ َ / چ ِ م ِ خ ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشم عقل . دیده ٔ خرد. چشم دانش : هر کس این مقاله بخواند بچشم خرد و عبرت باید اندرین نگریست نه بدان چشم که افسانه است . (تاریخ بیهقی ). آنکس که ... سوی آرزو گراید و چشم خردش نابینا ماند او بمن...