کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یفاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یفاع
لغتنامه دهخدا
یفاع . [ ی َ فا / ی َف ْ فا ] (ع اِ) پشته و زمین بلند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جای بلند. (دهار). زمین بلند. (مهذب الاسماء) (غیاث ). فراز. (نصاب الصبیان ). تل . ربوه . آنچه بلند باشد از زمین . (یادداشت مؤلف ) : اجناس وحوش و طیوردر ح...
-
جستوجو در متن
-
تلال
لغتنامه دهخدا
تلال . [ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ تل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). توده ٔ خاک و توده ٔ ریگ و پشته . (آنندراج ) : در فصل ربیع کلاله ٔ لاله از قلال جبال و یفاع تلال او چون قندیل عقیقین از صوامع رهابین تابان . (سندبادنامه ص 120).
-
اخطلان
لغتنامه دهخدا
اخطلان . [ اَ طَ ] (اِخ ) دو اخطل مشهور: ابوالفرج بن هندو در مراجعه ٔ بشعر پس از ترک آن گوید:و کنت ترکت الشعر آنف من خناو أکبر عن مدح و أزهد عن عزل ...تزل القوافی عن لسانی کأنهایفاع یزل السیل منه علی عجل فأصبح شعرالاعشیین من العشالدیه و شعرالاخطل...
-
عقیقین
لغتنامه دهخدا
عقیقین . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقیق . عقیقی . (فرهنگ فارسی معین ). از عقیق . به رنگ عقیق یعنی سرخ . (یادداشت مرحوم دهخدا) : زان عقیقین میی که هر که بدیداز عقیق گداخته نشناخت . رودکی .گرفته سوی کبک شاهین شتاب ز خون کرده چنگل عقیقین عقاب . فردوسی ...
-
پشته
لغتنامه دهخدا
پشته . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) مقداری که با پشت توان برداشت . هر چیز که بر پشت گیرند از هیمه و جز آن . کوله . کوله بار. بار : شب زمستان بود کپی سرد یافت کرمک شب تاب ناگاهی بتافت کپیان آتش همی پنداشتندپشته ٔ هیزم بدو برداشتند. رودکی (از کلیله و د...
-
منشور
لغتنامه دهخدا
منشور. [ م َ ] (ع اِ) فرمان . (دهار). فرمان شاهی مهرناکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فرمان پادشاهی و بعضی گویند به معنی فرمان پادشاهی در لطف و عنایت باشد. (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). حکم و فرمان امیر یا شاهی ، غیر م...