کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یغما کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یغما کردن
لغتنامه دهخدا
یغماکردن . [ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یغما گرفتن . یغما زدن . غارت کردن . تاراج کردن . (ناظم الاطباء). غارتیدن . چپو کردن . غارت کردن . به تاراج بردن . تاراج کردن . چاپیدن . چپاول کردن . (یادداشت مؤلف ) : اگر زمانه ز عدل تو آگهی یابداز این سپس نکند ر...
-
واژههای مشابه
-
یغما گاه
لغتنامه دهخدا
یغما گاه . [ ی َ ] (اِ مرکب ) یغماگه . جای تاخت و تاراج . (ناظم الاطباء). جایی که غنیمت در آن نهند. (آنندراج ).
-
یغما گری
لغتنامه دهخدا
یغما گری . [ ی َگ َ ] (حامص مرکب ) غارت . اغارة. چپاول . چپو. چپاولگری . غارتگری . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یغما شود.
-
خوان یغما
لغتنامه دهخدا
خوان یغما. [ خوا / خا ن ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خوانی باشد که کریمان بگسترانند و صلای عام دردهند و معنی آن خوان تاراج است چه یغما بمعنی تاراج باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ) : پراگنده ای گفتش ای خاکساربرو طبخی ا...
-
خاتون یغما
لغتنامه دهخدا
خاتون یغما. [ ن ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . (برهان ) (آنندراج ) : چو خاتون یغما بخلخال زرز خرگاه خلوت برآورد سر. نظامی .رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 200 شود.
-
جستوجو در متن
-
غارت گری
لغتنامه دهخدا
غارت گری . [ رَ گ َ ] (حامص مرکب ) دزدی . دزدی کردن . به غارت بردن . چپاول کردن . یغما کردن . به یغما بردن . به تاراج بردن . چپو کردن .
-
چپاول کردن
لغتنامه دهخدا
چپاول کردن . [ چ َ وُ »َ دَ ] (مص مرکب ) تاختن . تاراج کردن . چپو کردن . غارتیدن . یغما کردن . تالان کردن . رجوع به تاختن و تاراج کردن و غارتیدن شود.
-
غارت کردن
لغتنامه دهخدا
غارت کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چپو کردن . چپاول کردن . یغما کردن . اغارة. (ترجمان القرآن ).
-
هپرو کردن
لغتنامه دهخدا
هپرو کردن . [ هََ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، به غصب و دزدی چیزی را متصرف شدن . خوردن مال کسی . (یادداشت مؤلف ). به یغما بردن . غارت کردن .
-
کامروایی کردن
لغتنامه دهخدا
کامروایی کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تمتع بردن .شادمانی و عشرت کردن . فرمانروایی کردن : ملکا بر بخور و کامروایی میکن هرگز این مملکت و دولت یغما نشود.منوچهری .
-
لاش کردن
لغتنامه دهخدا
لاش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غارت کردن . یغما کردن : ای پسرگر دل و دین را سفها لاش کنندتو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش . ناصرخسرو. || تباه کردن . نابود کردن : دیر نپاید که کند گشت چرخ اینهمه را یکسره ناچیز و لاش .ناصرخسرو.
-
مباح کردن
لغتنامه دهخدا
مباح کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اِباحة. (تاج المصادر بیهقی ). حلال کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : به آنچه اﷲ تعالی وی را مباح کرده بود از زنان . (کشف الاسرار، از فرهنگ فارسی معین ).من هم اول روز دانستم که عشق خون مباح و خانه یغما میکند.سعدی (کلیا...
-
چپاول
لغتنامه دهخدا
چپاول . [ چ َ وُ ] (ترکی ، اِ) تاختن فوجی از لشکر جداشده ، بر سر مخالف از مسافت بعید. (آنندراج ). تاخت وتازگروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه مخالف . (ناظم الاطباء). || غارت کردن . (فرهنگ نظام ). تاراج . تالان . غارت . چپو. یغما. چپاولگری : از ترک...