کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یشم
لغتنامه دهخدا
یشم . [ ی َ ](اِ) نام سنگی قیمتی که از چین یا هند می آورند و گویند هرکه آن را با خود داشته باشد از آفت برق ایمن خواهد بود. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). سنگی قیمتی که مایل به سبزی باشد. (غیاث ). سنگ یشم از رودهای ختن خیزد. (حدود العال...
-
واژههای مشابه
-
یله یشم
لغتنامه دهخدا
یله یشم . [ ی َ ل َ ی َ ش َ ] (اِخ ) نام کوهی است در حوالی قزوین که صورت حیوانات و غیر حیوانات هم در آنجا پدید آیند همه سنگ شده و متحجرگشته . (برهان ) (از ناظم الاطباء). ظاهراً صحیح کلمه یله بشم است نه یله یشم . قزوینی در آثارالبلاد چ ووستنفلد ص 328 ...
-
سنگ یشم
لغتنامه دهخدا
سنگ یشم . [ س َ گ ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرحبشی . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
جستوجو در متن
-
یسب
لغتنامه دهخدا
یسب . [ ی َ ] (اِ) نام سنگی که یشم نیزگویند. (ناظم الاطباء). یشب . یشم . رجوع به یشم شود.
-
یشپ
لغتنامه دهخدا
یشپ . [ ی َ ] (اِ) یشم . (ناظم الاطباء) (از برهان ). یشب . رجوع به یشم شود.
-
یصب
لغتنامه دهخدا
یصب . [ ی َ ] (معرب ، اِ) یصم . معرب از یشب و یشم فارسی که سنگی قیمتی است . (یادداشت مؤلف ). یشم . (ناظم الاطباء). رجوع به یشم شود.
-
یله بشم
لغتنامه دهخدا
یله بشم . [ی َ ل َ ب َ ش َ ] (اِخ ) یله یشم . رجوع به یله یشم شود.
-
یسم
لغتنامه دهخدا
یسم . [ ی َ ] (اِ)یشب . (الفاظ الادویه ص 317). یشم . رجوع به یشم شود.
-
یصم
لغتنامه دهخدا
یصم . [ ی َ ] (معرب ، اِ) یصب . یشب . معرب از یشم فارسی که سنگی قیمتی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یشم شود.
-
باش
لغتنامه دهخدا
باش . (اِ) نام دیگر یشم ، سنگ معروف است وبرخی گویند یشم نیست بلکه از سنگهای مشابه آن است . رجوع به الجماهر فی معرفةالجواهر بیرونی ص 199 شود.
-
یشب
لغتنامه دهخدا
یشب . [ ی َ ] (معرب ، اِ) سنگی است و آن معرب یشم است به ابدال میم به باء مانند لازم و لازب . (از تاج العروس ). مأخوذ از یشپ فارسی و به معنی آن . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). یشم . یشف . معرب یشم و آن سنگی است . یصب . یصم . (یادداشت مؤلف ). و رجوع ...
-
یشمی
لغتنامه دهخدا
یشمی . [ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به یشم . از یشم . از جنس یشم . (یادداشت مؤلف ). || به رنگ یشم . به رنگ یشب . سبزی که به غبرت زند. سبز مایل به سیاهی که از آمیختن اندکی سرخ و زرد به سبز سیر به دست آید. (یادداشت مؤلف ).
-
یشف
لغتنامه دهخدا
یشف . [ ی َ ] (اِ) یشب . یشم . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). حجرالیشف است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از اختیارات بدیعی ). و رجوع به یشم شود.