کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یساق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یساق
لغتنامه دهخدا
یساق . [ ی َ ] (ترکی ، اِ) جنگ . (غیاث ) (از آنندراج ) : خفتان و زره ز تیغ و تیرش دل کسب نکرد در یساقت . نورالدین ظهوری (از آنندراج ). || سیاست . || فسق . (سنگلاخ ). || دیوان و دربار. (آنندراج ) (غیاث ) : برند دست به دست اهل عشرتم همه روزچو قحبه ای ک...
-
جستوجو در متن
-
یسق
لغتنامه دهخدا
یسق . [ ی َ س َ ] (ترکی ، اِ) قاعده و قانون و ترتیب . (ناظم الاطباء). این کلمه به این صورت در هیچیک از فرهنگهای دیگر که در دسترس بود نیامده . احتمالاً «نسق » است یا ظاهراً صورتی از «یساق » می باشد. رجوع به «یساق » شود.
-
هبل
لغتنامه دهخدا
هبل . [ هَُ ب َ ] (اِخ ) ابن عامربن بکربن عامر الاکبربن اوس الکلبی . از شعرای معروف دوره ٔ جاهلیت بود. از اوست :عشیة تکبو الخیل فی قصد القناو تنزع من لباتها تزعف الدمااذا کظهن الطعن من کل جانب کظمن فمایشکون الاتحمحمابمعترک ضنک المکر کانمایساق به الاب...
-
ام خنور
لغتنامه دهخدا
ام خنور. [ اُم ْ م ِ خ َن ْ نو / خ َ ن َوْ وَ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گاو. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || سختی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || نعمت . (منتهی الارب ) (اقرب ال...
-
یساقی
لغتنامه دهخدا
یساقی . [ ی َ ] (ص نسبی ) (اصطلاح دیوانی ) کارمندان دربار. مأموران دیوانی و کسانی که تهیّه ٔ وسایل حرکت قشون و حفاظت راه را بر عهده داشتند. (سازمان اداری حکومت صفوی ص 59) : در ذکر خلاصه مداخل و مخارج ولایات ایران ، مداخل ... بابت مرد یساقی : پانصد ن...
-
یاسا
لغتنامه دهخدا
یاسا. (مغولی ، اِ) رسم و قاعده و قانون . (برهان قاطع) (آنندراج ). طرز و طور و قوانین و حکم و قرار داد چنگیزخان مغول بوده است . یاسه . یاسون . (انجمن آرا) (آنندراج ). یاساق . یساق . (فرهنگ وصاف ) نظام . نسق . امر. حکم . فرمان . قانون اساسی . قوانین اس...
-
یل
لغتنامه دهخدا
یل . [ ی َ ] (ص ، اِ) شجاع و دلیر و پهلوان و مبارز و جنگجوی پر زور و قوت . (ناظم الاطباء). شجاع و دلیر. (آنندراج ). شجاع و دلاور و بهادر و پهلوان را گویند. (برهان ). مرد مبارز. (لغت فرس اسدی ). پهلوان و دلاور را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) : گر این هفت ...
-
چوب
لغتنامه دهخدا
چوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاطباء). ماده ای سخت که ریشه و ساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد و آن را برای سوزاندن و...